هوش مصنوعی: در این داستان، پرویز و شیرین در کنار هم نشسته‌اند که ناگهان ماهی‌فروشی با ماهی زیبا و طلسم‌گونه ظاهر می‌شود. پرویز تحت تأثیر زیبایی ماهی قرار می‌گیرد و به ماهی‌فروش مقدار زیادی پول می‌دهد. شیرین از این بخشش بی‌رویه انتقاد می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که از ماهی‌فروش بپرسند ماهی نر است یا ماده تا بهانه‌ای برای بازپس‌گیری پول باشد. ماهی‌فروش با زیرکی پاسخ می‌دهد که ماهی نه نر است و نه ماده. پرویز از این پاسخ خوشحال می‌شود و پول بیشتری به او می‌دهد. اما وقتی ماهی‌فروش برای رفتن برمی‌خیزد، یک سکه از کیفش می‌افتد و او برای برداشتن آن کیف را زمین می‌گذارد. شیرین این رفتار را نشانه‌ای از بخل می‌داند و پرویز را متقاعد می‌کند که کیف پول را پس بگیرد. در پایان، پرویز از ادب و زیرکی ماهی‌فروش خوشش می‌آید و دوباره به او پول می‌دهد. سپس خطاب به دیگران هشدار می‌دهد که به سخنان زنان گوش ندهند و از آن‌ها اطاعت نکنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده اخلاقی و اجتماعی است و همچنین نگاه جنسیتی موجود در پایان داستان ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. درک کامل داستان نیاز به شناخت ادبیات کلاسیک و فرهنگ ایرانی دارد.

بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد

یکی روز پرویز و شیرین به هم
نشسته چو خورشید و پروین به هم

ز ناگه به رسم هواخواهیی
برآورد دریایی ماهیی

نه ماهی که زیبا طلسمی ز سیم
نموداری از صنع دانا حکیم

تر و تازه چون ساعد نیکوان
ربوده دل از دست پیر و جوان

چو روز جزا ممسک بی کرم
همه پشت و پهلوی او پر درم

خوش آمد بسی طبع پرویز را
بیفشاند دست گهر ریز را

که تا خازنش راه احسان سپرد
هزاران درم در کنارش شمرد

چو شیرین بدید آن کرم گستری
بدو گفت کای قبله سروری

به ماهی فروشی بدینسان عطا
بود پیش ارباب احسان خطا

به هر کس که بخشش کنی اینقدر
کجا آیدش اینقدر در نظر

بگوید که این نرخ یک ماهی است
چه لایق به جود شهنشاهی است

وگر کم از آنش دهی گوید آه
کم از نرخ یک ماهیم داده شاه

شهش گفت اکنون چه درمان کنم
که رد درمهاش فرمان کنم

بگفتا بپرسش که ای خودپرست
شکار تو ماده ست یا خود نر است

به هر یک که گوید ازین دو جواب
بگو نیست خوردن از آنم صواب

بیا فسخ این بیع را ساز ده
درم های سنجیده را باز ده

چو بشنید ماهی فروش این سؤال
بدانست از زیرکی سر حال

بگفتا برون زین دو معنی ست این
نه نر است و نی ماده خنثی ست این

بخندید پرویز و دادش مثال
که گردد مضاعف بر او آن نوال

یک انبان درم شد گرفتش به پشت
پی نرمی روزگار درشت

چو برداشت از بهر رفتن قدم
فتادش ز انبان فرو یک درم

فکند از سر دوش انبان و زود
نهاد آن درم را به جایی که بود

به شه گفت شیرین ببین کان لئیم
چها می کند بهر یک قطعه سیم

چو شد ظاهر این بخل پنهان ازو
سزد گر ستانیم انبان ازو

سوی خویش پرویز از ره بخواند
وز آن بخل ورزی بدو قصه راند

زمین را ببوسید کای شهریار
ز نام تو بود آن درم سکه دار

گرفتم که ناگه یکی تیره رای
نساید بر آن بی ادب وار پای

چو بشنید حسن ادب داریش
نکوکاری و نغز گفتاریش

دگر باره رسم کرم فاش کرد
ز گنج نوالش درم پاش کرد

وز آن پس بگفتا که کارآگهان
منادی کنند این سخن در جهان

که باشد به فرموده زن عمل
زیان بر زیان و خلل بر خلل

ز گفتار ایشان ببندید گوش
مباشید از زن نصیحت نیوش

بیا ساقی و جام مردانه ده
بزن جام بر سنگ و پیمانه ده

زن آمد جهان سخره زن مباش
برای زن اینسان فروتن مباش

بیا مطرب و زیر و بم ساز جفت
بزن آشکار این نوای نهفت

که بر بخرد این نکته روشن بود
که مأمور زن کمتر از زن بود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۷ - در نصیحت مجردان که به صحبت زنان آب خود نریزند و وصیت کدخدایان که از فرمانبرداری زنان بپرهیزید
گوهر بعدی:بخش ۳۹ - داستان خاقان چین که تحفه حقیر به اسکندر فرستاد و به حکمتی شریفش آگاهی داد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.