هوش مصنوعی: پدر با دیدن چهره سلامان، از غم فراق رها شده و با مهر و محبت او را ستایش می‌کند. پدر سلامان را نمک خوان احسان، جمال چشم انسان، نهال تازه روضه جان و آفتاب دیگری برای آسمان می‌خواند. او تأکید می‌کند که عرصه جهان لشکرگاه سلامان است و تاج و تخت بدون او معنا ندارد. پدر از سلامان می‌خواهد که از شاهدپرستی دست بکشد و به شاهی بپردازد، زیرا شاهی و شاهدپرستی با هم سازگار نیستند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و اجتماعی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

بخش ۱۸ - رسیدن سلامان پیش پدر و اظهار شعف کردن وی

چون پدر روی سلامان را بدید
وز فراق عمر کاه او رهید،

بوسه‌های رحمتش بر فرق داد
دست مهر از لطف بر دوشش نهاد

کای وجودت خوان احسان را نمک!
چشم انسان را جمالت مردمک!

روضهٔ جان را نهال نوبری
آسمان را آفتاب دیگری

باغ دولت را گل نوخاسته
برج شاهی را مه ناکاسته

عرصهٔ آفاق لشکرگاه توست
سرکشان را روی در درگاه توست

پای تا سر لایق تختی و تاج
نیست تاج و تخت را بی تو رواج

تاج را مپسند بر فرق خسان!
تخت را در زیر پای ناکسان!

ملک، ملک توست، بستان ملک خویش!
ملک را بیرون مکن از سلک خویش!

دست ازین شاهد پرستی باز کش!
شاهی و شاهدپرستی نیست خوش

دور کن حنای این شاهد ز دست!
شاه باید بود یا شاهدپرست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷ - آگاه شدن شاه از گریختن سلامان و دیدن او در آیینهٔ گیتی‌نمای
گوهر بعدی:بخش ۱۹ - تنگدل شدن سلامان از ملامت پدر و در آتش رفتن با ابسال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.