هوش مصنوعی:
این شعر به اهمیت و ارزش شعر و هنر خوشنویسی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که شعر مانند فرزندی است که از ذهن خردمند زاده می‌شود و حتی اگر ظاهری ناپسند داشته باشد، برای پدرش زیبا و دوست‌داشتنی است. همچنین، تأکید می‌کند که خط خوب و خوشنویسی می‌تواند بر زیبایی شعر بیفزاید و برعکس، خط بد می‌تواند باعث دیده شدن عیوب شود. شاعر از خواننده می‌خواهد که در نوشتن دقت کند و از راستی و درستی در هنر خود استفاده نماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و هنری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.
بخش ۲۲ - در ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب
هر چند چو بحر تلخکامی،
این کار تو را بس است، جامی!
کز موج معانی‌ات ز سینه
افتاد به ساحل این سفینه
مرهم‌نه داغ دلفگاران
تسکین‌ده درد بیقراران
شیرین شکری‌ست نورسیده
از نیشکر قلم چکیده
شعری که ز خاطر خردمند
زاید، به مثل بود چو فرزند
فرزند به صورت ارچه زشت است
در چشم پدر نکوسرشت است
ای ساخته تیز خامه را نوک!
ز آن کرده عروس طبع را دوک!
می‌کن ز آن نوک، خوشنویسی!
ز آن دوک ز مشک رشته‌ریسی!
می‌زن رقمی به لوح انصاف!
دراعهٔ عیب پوش می‌باف!
چون شعر نکو بود، خط نیک
باشد مدد نکویی‌اش، لیک
گردد ز لباس خط ناخوب
در دیدهٔ عیب‌جوی، معیوب
حرفی که به خط بدنویسی،
در وی همه عیب خود نویسی
در خوبی خط اگر نکوشی،
از بهر خدا ز تیزهوشی،
حرفی که نهی، به راستی نه!
کز هر هنری است راستی به
و آن دم که نویسی‌اش، سراسر
با نسخهٔ راست کن برابر!
چون خود کردی فساد از آغاز،
اصلاح به دیگران مینداز!
کوتاهی این بلندبنیاد،
در هشتصد و نه فتاد و هشتاد
ور تو به شمار آن بری دست
باشد سه هزار و هشتصد و شصت
شد عرض ز طبع فکرت‌اندیش
در طول چهار مه، کم و بیش
در یک دو سه ساعتی ز هر روز
شد طبع بر این مراد، فیروز
هر چند که قدر این تهی‌دست
زین نظم شکسته‌بسته بشکست،
زو حقهٔ چرخ، درج در باد!
ز آوازهٔ او زمانه پر باد!
این کار تو را بس است، جامی!
کز موج معانی‌ات ز سینه
افتاد به ساحل این سفینه
مرهم‌نه داغ دلفگاران
تسکین‌ده درد بیقراران
شیرین شکری‌ست نورسیده
از نیشکر قلم چکیده
شعری که ز خاطر خردمند
زاید، به مثل بود چو فرزند
فرزند به صورت ارچه زشت است
در چشم پدر نکوسرشت است
ای ساخته تیز خامه را نوک!
ز آن کرده عروس طبع را دوک!
می‌کن ز آن نوک، خوشنویسی!
ز آن دوک ز مشک رشته‌ریسی!
می‌زن رقمی به لوح انصاف!
دراعهٔ عیب پوش می‌باف!
چون شعر نکو بود، خط نیک
باشد مدد نکویی‌اش، لیک
گردد ز لباس خط ناخوب
در دیدهٔ عیب‌جوی، معیوب
حرفی که به خط بدنویسی،
در وی همه عیب خود نویسی
در خوبی خط اگر نکوشی،
از بهر خدا ز تیزهوشی،
حرفی که نهی، به راستی نه!
کز هر هنری است راستی به
و آن دم که نویسی‌اش، سراسر
با نسخهٔ راست کن برابر!
چون خود کردی فساد از آغاز،
اصلاح به دیگران مینداز!
کوتاهی این بلندبنیاد،
در هشتصد و نه فتاد و هشتاد
ور تو به شمار آن بری دست
باشد سه هزار و هشتصد و شصت
شد عرض ز طبع فکرت‌اندیش
در طول چهار مه، کم و بیش
در یک دو سه ساعتی ز هر روز
شد طبع بر این مراد، فیروز
هر چند که قدر این تهی‌دست
زین نظم شکسته‌بسته بشکست،
زو حقهٔ چرخ، درج در باد!
ز آوازهٔ او زمانه پر باد!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۱ - وصف خزان و مرگ لیلی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.
