۲۶۸ بار خوانده شده
دلا دیدهٔ دوربین برگشای!
درین دیر دیرینهٔ دیرپای
ببین غور دور شباروزیاش!
به خورشید و مه، عالم افروزیاش!
شب و روز او چون دو یغماییاند
دو پیمانهٔ عمر پیماییاند
دو طرار هشیار و، تو خفته مست
پی کیسه ببریدنت تیزدست
به عبرت نظر کن که گردون چه کرد!
فریدون کجا رفت و قارون چه کرد!
پی گنج بردند بسیار رنج
کنون خاک ریزند به سر چو گنج
پی عزت نفس، خواری مکش!
ز حرص و طمع خاکساری مکش!
طلب را نمیگویم انکار کن،
طلب کن، ولیکن به هنجار کن!
به مردار جویی چو کرکس مباش!
گرفتار هر ناکس و کس مباش!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
درین دیر دیرینهٔ دیرپای
ببین غور دور شباروزیاش!
به خورشید و مه، عالم افروزیاش!
شب و روز او چون دو یغماییاند
دو پیمانهٔ عمر پیماییاند
دو طرار هشیار و، تو خفته مست
پی کیسه ببریدنت تیزدست
به عبرت نظر کن که گردون چه کرد!
فریدون کجا رفت و قارون چه کرد!
پی گنج بردند بسیار رنج
کنون خاک ریزند به سر چو گنج
پی عزت نفس، خواری مکش!
ز حرص و طمع خاکساری مکش!
طلب را نمیگویم انکار کن،
طلب کن، ولیکن به هنجار کن!
به مردار جویی چو کرکس مباش!
گرفتار هر ناکس و کس مباش!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱ - سرآغاز
گوهر بعدی:بخش ۳ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.