هوش مصنوعی: این شعر از دیوانه دشتی، شاعر و عارف ایرانی، بیانگر مستی و عشق الهی است. شاعر از بادهٔ عشق و مستی جاوید سخن می‌گوید و خود را دیوانهٔ عشق و فتنه‌ای برای صاحب‌نظران می‌داند. او خواجه شیراز (حافظ) را جانانهٔ خود می‌خواند و اشاره می‌کند که مستی رندان و عاشقان از همین بادهٔ معنوی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و استعاره‌های عمیق مانند شراب و مستی معنوی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، ممکن است برخی از اصطلاحات و تشبیهات برای سنین پایین نامفهوم باشد.

جانانه دشتی

مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی
ای بی خبر از باده مستانه دشتی

چون زمزمه رود و چو آوای شب آهنگ
افسونگر دل ها بود افسانه دشتی

زان باده صافی که دهد مستی جاوید
لبریز چو میخانه بود خامه دشتی

او فتنه زیبائی و دیوانه عشق است
صاحب نظران فتنه و دیوانه دشتی

جانانه او نیست به جز خواجه شیراز
ای جان جهان برخی جانانه دشتی

از باده بود مستی رندان و رهی را
سرمست کند گفته رندانه دشتی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پل دختر - شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:باور مکن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.