۳۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱

این بربطیست صنعت او سحر آشکار
و اندر عجب ز صنعت او چشم روزگار

چونانکه از چهار طبایع مرکبیم
ترکیب کرده اند طبایع درو چهار

عودست نام او و بدین سان که دید عود ؟
زین گونه برده عنبر و عود اندر و بکار

خوبیش بی قیاس و درو نقش بی عدد
نغزیش بی مثال و درو عقد بی شمار

آرامگاه این بود اندر کنار دوست
آواز او نشاط دل عاشقان زار

خرم تر از بهار سراید بزیر و بم
گه کینۀ سیاوش و گه سبزۀ بهار

بی در و گنج هرکه برو زخمه برزند
هم گنج گاو یابد و هم در شاهوار

از آسمان بهست ، که آواز زخم او
نوعی ز خدمتست گه بزم شهریار

جاوید بادشاه زمین و زمانه را
در گوش بانگ مطرب و در دست زلف یار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.