هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که در وصف بزم و سور (جشن) باشکوهی برگزار شده توسط سلطان جهان سروده شده است. شاعر از زیبایی و شکوه این بزم سخن میگوید و آن را با عناصر طبیعی و بهشتی مقایسه میکند. همچنین، او از سلطان به عنوان فردی عادل و منصور یاد میکند و برای او آرزوی خوشبختی و دوری از چشم بد مینماید. در پایان، شاعر از خدمت به سلطان به عنوان راهی برای کسب گنج و خوشبختی یاد میکند و برای جاوید ماندن جاه و مقام او دعا میکند.
رده سنی:
16+
این متن یک شعر کلاسیک است که دارای مفاهیم عمیق و استعاری است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم به کار رفته در آن نیاز به دانش ادبی و تاریخی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشوند.
شمارهٔ ۲۵۵
هرگز که شنیدست چنین بزم و چنین سور
باریده برو رحمت و افشانده برو نور
بزمیاست کزین بزم همی فخر کند ماه
سوری است کزین سور همی رشک برد حور
از دولت سلطان جهان است چنین بزم
وز طلعت سلطان جهان است چنین سور
یارب توکنی جان و دل از دولت او شاد
یارب تو کنی چشم بد از طلعت او دور
هنگام نشاط است و می ای خسرو عادل
مینوش به شادی و نشاط ای شه منصور
رضوان تویی و بزم تو را سایهٔ طوبی
موسی تویی و تخت تو را پایگه طور
از بوی گل و رنگ مُل این بزم تو گویی
پرعنبر سارا شد و پر لؤلؤ منثور
هر بنده که در پیش تو خدمت کند ای شاه
شاید که بود بندهٔ او قیصر و فغفور
در خدمت تو رنج بری گنج دهد بر
گنجور شود هرکه شود پیش تو رنجور
تا هست جهان جاه تو جاوید بماناد
هم بزم تو فرخنده و هم سور تو مسرور
از شادی تو گشته نکوخواه تو دلشاد
وز قهر اجل گشته بداندیش تو مقهور
از همت تو فال تو چون بخت تو فرخ
وز دولت تو ملک تو چون عمر تو معمور
باریده برو رحمت و افشانده برو نور
بزمیاست کزین بزم همی فخر کند ماه
سوری است کزین سور همی رشک برد حور
از دولت سلطان جهان است چنین بزم
وز طلعت سلطان جهان است چنین سور
یارب توکنی جان و دل از دولت او شاد
یارب تو کنی چشم بد از طلعت او دور
هنگام نشاط است و می ای خسرو عادل
مینوش به شادی و نشاط ای شه منصور
رضوان تویی و بزم تو را سایهٔ طوبی
موسی تویی و تخت تو را پایگه طور
از بوی گل و رنگ مُل این بزم تو گویی
پرعنبر سارا شد و پر لؤلؤ منثور
هر بنده که در پیش تو خدمت کند ای شاه
شاید که بود بندهٔ او قیصر و فغفور
در خدمت تو رنج بری گنج دهد بر
گنجور شود هرکه شود پیش تو رنجور
تا هست جهان جاه تو جاوید بماناد
هم بزم تو فرخنده و هم سور تو مسرور
از شادی تو گشته نکوخواه تو دلشاد
وز قهر اجل گشته بداندیش تو مقهور
از همت تو فال تو چون بخت تو فرخ
وز دولت تو ملک تو چون عمر تو معمور
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.