هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که به تمجید از پادشاهی عادل و قدرتمند میپردازد. شاعر از عدالت، قدرت، و فرمانروایی خوب پادشاه سخن میگوید و او را با شخصیتهای اساطیری مانند فریدون و نوشروان مقایسه میکند. همچنین، شاعر به بخشش و کوشش پادشاه اشاره کرده و آرزو میکند که پادشاه همیشه پاینده و سعادتمند باشد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم پیچیدهی ادبی و تاریخی است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات اساطیری و تاریخی نیاز به پیشزمینهی فرهنگی دارد.
شمارهٔ ۳۱۳
سزد گر سر فرازد ملک و شایدگر بنازد دین
که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین
به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر
که آمد شاه ملکافروز مهمان قوامالدین
کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان
کجا باشد پدر چون آن سزد فرزند او چون این
ز سلطان و ز دستور است هم تمکین و هم دولت
زه ای سلطان با دولت زهای دستور با تمکین
چه جویم فر افریدون چه گویم عدل نوشروان
چه رانم قصهٔ بیژن چه خوانم نامهٔ گرگین
سخنگویم ز سلطانی که با عدلش نیندیشد
گوزن از پنجهٔ ضیغم تذرو از چنگل شاهین
که را بود از جهانداران چنین عدل و چنین سیرت
کرا بود از شهنشاهان چنین رسم و چنین آیین
جهانداری چنین باشد که را ایزد دهد دولت
شهنشاهی چنین باشد کجا دولت کند تلقین
ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عالم
بهگاه بخشش و کوشش دهی داد و ستانی کین
تو آن شاهی که از شاهان به تو قدر و شرف دارد
نگین و تیغ و تاج و تخت و کلک و ملک و اسب و زین
به توران و به غزنین در تو را هستند فرمانبر
یکی دارندهٔ توران دگر فرمانده غزنین
سپاهی را که بدخواهت همی گرد آورد شاها
کنی همچون بناتالنعش اگر هستند چون پروین
کسی کاو برخلاف تو به خواب اندر شود یک شب
زخاک او را سزد بستر زسنگ او را سزد بالین
هر آن شعری که بر نامت بگوید بندهٔ شاعر
به جناتالنعیم اندر همی خوانند حورالعن
بهتو جاوید و پاینده است هم شادی و همشادی
به شاهی از جهان بگذر به شادی در جهان بنشین
دعاگوی تو دولت باد هر جایی که بنشینی
که چون دولت دعا گوید کند روحالامین آمین
که گیتی در مه آذر گرفت آیین فروردین
به ملک و دین همی نازند شاهان بلنداختر
که آمد شاه ملکافروز مهمان قوامالدین
کجا باشد ملک چونین سزد دستور او چونان
کجا باشد پدر چون آن سزد فرزند او چون این
ز سلطان و ز دستور است هم تمکین و هم دولت
زه ای سلطان با دولت زهای دستور با تمکین
چه جویم فر افریدون چه گویم عدل نوشروان
چه رانم قصهٔ بیژن چه خوانم نامهٔ گرگین
سخنگویم ز سلطانی که با عدلش نیندیشد
گوزن از پنجهٔ ضیغم تذرو از چنگل شاهین
که را بود از جهانداران چنین عدل و چنین سیرت
کرا بود از شهنشاهان چنین رسم و چنین آیین
جهانداری چنین باشد که را ایزد دهد دولت
شهنشاهی چنین باشد کجا دولت کند تلقین
ببخش ای شاه دریادل بکوش ای خسرو عالم
بهگاه بخشش و کوشش دهی داد و ستانی کین
تو آن شاهی که از شاهان به تو قدر و شرف دارد
نگین و تیغ و تاج و تخت و کلک و ملک و اسب و زین
به توران و به غزنین در تو را هستند فرمانبر
یکی دارندهٔ توران دگر فرمانده غزنین
سپاهی را که بدخواهت همی گرد آورد شاها
کنی همچون بناتالنعش اگر هستند چون پروین
کسی کاو برخلاف تو به خواب اندر شود یک شب
زخاک او را سزد بستر زسنگ او را سزد بالین
هر آن شعری که بر نامت بگوید بندهٔ شاعر
به جناتالنعیم اندر همی خوانند حورالعن
بهتو جاوید و پاینده است هم شادی و همشادی
به شاهی از جهان بگذر به شادی در جهان بنشین
دعاگوی تو دولت باد هر جایی که بنشینی
که چون دولت دعا گوید کند روحالامین آمین
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.