هوش مصنوعی: این متن یک شعر غنایی و مدحی است که در آن شاعر به ستایش پادشاهی عادل و قدرتمند می‌پردازد. او از عدالت، شجاعت و بخشندگی پادشاه تمجید کرده و تأثیرات مثبت حکومت او را بر جهان توصیف می‌کند. همچنین، شاعر به رابطه‌ی عاشقانه‌ای اشاره دارد که در آن عشق و وفاداری نقش اصلی را ایفا می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و ادبی است که درک آن‌ها به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۶۴

بت من است نگاری‌ که قامت و دل آن
ز راستی و ز ناراستی است تیر و کمان

اگر میان‌ کمان آشکاره باشد تیر
نهاده است کمان در میان تیر نهان

اگر نه چشم من و چشم یار کردستند
ز بهر دوستی و مهر بیعت و پیمان

چرا فرستد آن آب خویشتن سوی این
چرا فرستد این خواب خویشتن سوی آن

اگر نه زلفش چوگان شد و زَنَخدان‌ گوی
دلم چو گوی چرا کرد و پشت چون چوگان

به شام رفت و ز تیغش به روم بود خروش
به روم رفت و ز سهمش به مصر بود فغان

چو روم و شام ‌کند هند را به ‌سال دگر
اگر شود سوی هندوستان و ترکستان

ایا شهی‌که ز عدل تو بس عجب نبود
اگر به آبخور آیند غرم و شیر ژیان

شه زمانه و سلطان روزگار تویی
که خوار شد به تو کفر و عزیز شد ایمان

به هیچ معنی واجب نگردد استغفار
بر آن‌ کسی‌که تو را شاه خواند و سلطان

تو آن شهی‌ که تو را هر زمان به داد و دِهش
همی درود فرستد روان نوشروان

تو آن شهی‌ که فلک تا تو را همی ‌بیند
نکرد و هم نکند بی‌مراد تو دوران

تو آن شهی‌ که بر افلاک برد و کوکب را
نبود و هم نبود بی‌سعادت تو قِران

برای فتح تو برهان چو خواهد از من‌ کس
بس است رایت و رای تو فتح را برهان

ز باد قهر تو ریحان شود فسرده و خشک
به یاد عدل تو بر شوره بشکفد ریحان

شود ز قهر تو آسانِ دشمنان مشکل
شود ز مهر تو دشوار دوستان آسان

دبیر چرخ اگر دشمنی بود به مَثَل
که بر عداوت تو تیر برنهد به‌ کمان

عجب نباشد اگر باز پس رود تیرش
کند زمانه ز سوفار تیر او پیکان

خدایگانا در شکر و در پرستش تو
قضاگشاده زبان است و بخت بسته میان

تراست هرچه در اسلام هست با قیمت
تو راست هرچه در آفاق هست آبادان

به تیغ تیز تویی خصم‌بند و شهرگشای
به‌دست رادتویی مال‌بخش و ملک‌ستان

زخون دشمن کردی عقیق رنگ حُسام
عقیق رنگ کن اکنون قدح ز خون‌ رزان
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.