هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش مربی خود، شمس‌الدین، می‌پردازد و از تأثیر عمیق او بر زندگی خود سخن می‌گوید. او از عشق و اشتیاق خود به ملاقات با مربی و از دست دادن صبرش به دلیل دوری از او می‌گوید. شاعر همچنین به موضوعات فلسفی مانند رؤیت خداوند و محدودیت‌های انسان در درک حقایق متعالی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص و اشاره به مفاهیم انتزاعی مانند رؤیت خداوند نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۰

مربی فضلای زمانه شمس الدین
تویی که قفل امل را سخای توست کلید

از آن سپس که میان من و تو عهد دراز
زمانه حبل متین مواصلت ببرید

تو را به مرو درون برد و خرمت بنشاند
مرا به سوی نشابور سر نگون بکشید

چو تو به اسم رسالت بیامدی ناگاه
دلم ز شوق ملاقات تو ز بر بپرید

شدی به قاعده و پرده دار بنشاندی
چنانک پرده صبرم ز غبن آن بدرید

مرا به خدمت تو محض دوستی آورد
نه رغبت زر و سیم و نه حرص نقل و نبید

حدیث رؤیت صانع مرا محقق شد
که دست معتزلی غالب ست و وجه پدید

رسول را چو به دنیا نمی توان دیدن
خدای را به قیامت چگونه بتوان دید؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.