هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و معنوی است که در آن شاعر به ستایش خداوند و بیان رابطهی عمیق خود با معبود میپردازد. او خدا را پناهگاه مردم، یاریدهنده دین، و دارای کرم ذاتی توصیف میکند و همه چیزهای دیگر را در مقابل ذات خدا، استعاره و مجاز میداند. شاعر از دوران سخت زندگی خود میگوید و بیان میکند که تنها هدفش این بوده که خدا را قبلهی دعا و نیاز خود قرار دهد. در پایان، از محرومیت از خدمت به خدا شکوه میکند و میپرسد چرا با وجود اینکه نه او جاهل است و نه راه دور، و نه خدا بخیل، از این خدمت محروم شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مجازهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۰
پناه ملت و داعی خلق نصرة دین
تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز
کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم
هرآنچه هست دگر استعارت است و مجاز
اگر به عنف زنی بانگ ناگهان بر کوه
ز هیبت تو صدا را فرو شود آواز
خدایگانا زان پس که روزگار مرا
بتاخت مدت ده سال در نشیب و فراز
عزیمتم همه آن بود و بس که یکچندی
کنم جناب تو را قبله دعا و نیاز
چه موجب است که از خدمت تو محرومم
نه تو بخیل و نه من جاهل و نه راه دراز
تویی که هست ضمیر تو با قضا همراز
کرم،حقیقی و ذاتی تو راست در عالم
هرآنچه هست دگر استعارت است و مجاز
اگر به عنف زنی بانگ ناگهان بر کوه
ز هیبت تو صدا را فرو شود آواز
خدایگانا زان پس که روزگار مرا
بتاخت مدت ده سال در نشیب و فراز
عزیمتم همه آن بود و بس که یکچندی
کنم جناب تو را قبله دعا و نیاز
چه موجب است که از خدمت تو محرومم
نه تو بخیل و نه من جاهل و نه راه دراز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.