هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ ناامیدی، حسرت، و تنهایی است. او از نبود نور و امید در زندگی خود می‌گوید و از رنج‌های عاطفی و روحی که متحمل شده است سخن می‌راند. همچنین، شاعر به دشمنی روزگار و بی‌عدالتی‌های زندگی اشاره می‌کند که باعث شده او احساس غربت و انزوا کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۱۶۴

دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟
که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد
چراغ دیده من مرده بود روشن شد

به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟
که آفتاب تهی‌دیده‌تر ز روزن شد

به سینه فاصله زخم‌های شمشیرت
به جرم بخیه‌زدن، صرف نوک سوزن شد

هنوز تخم امیدم نرسته بود از خاک
که برق حسرتم آمد شریک خرمن شد

مرا خصومت ایام، حیرت افزاید
که هرگزش نشدم دوست، از چه دشمن شد

نبسته بود کسی در به روی من قدسی
حقیقت قفسم سنگ راه گلشن شد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.