هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید، از زخم‌های دل و سینه‌ای که از خنجر رنج می‌کشد. او از عافیت و آرامش گریزان است و به دنبال بلا و درد می‌گردد تا مانند عاشقان در آغوش بلا قرار گیرد. شاعر شراب عافیت را با طبع قدسی خود ناسازگار می‌داند و به دنجام بزم دردی است که ساغر را از دست بلا پر کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹۴

از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد
چاک‌های سینه‌ام خمیازه بر خنجر کشد

انفعال خامی از پروانه‌ام دارد خجل
آتشی کو تا مرا در سلک خاکستر کشد؟

ای جگر، یک سیل خون کم گیر از یک آبله
تا به کی منت، لب خشکم ز چشم تر کشد

عافیت دارد به تنگم ز اختلاط ساخته
کو بلا تا همچو مشتاقان مرا در بر کشد

طبع قدسی با شراب عافیت دمساز نیست
بزم دردی کو که از دست بلا ساغر کشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.