هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او آرزو می‌کند که هیچ‌کس مانند او داغدار نشود و از غم و اندوه رهایی نیابد. همچنین، از حسادت به دیگران و بدبختی خود سخن می‌گوید و از خدا می‌خواهد که هیچ‌کس همراه او نباشد تا شریک رنجش نشود. شاعر به عمر جاودانی از طریق عشق اشاره می‌کند و از تاریکی روزگار خود شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و اندوه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۳۹

هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته مباد
تا بود غم، در دلم آسودگی را ره مباد!

دل گریبانگیر وصل و دیده محروم از نگاه
جامه نیک‌اختری بر قد کس کوته مباد!

هرکه را بینم به او همراه، می‌میرم ز رشک
سایه هم یا رب به آن سرو سهی همره مباد!

من ز آب تیغ، عمر جاودانی یافتم
یا رب از ذوق شراب عشق، خضر آگه مباد!

هرکه با من بود، روز طالعش گردید شب
تیره‌بختم، هیچ‌کس را پهلوی من ره مباد!

دور ازو پرسند یارانم که قدسی حال چیست
بزم، بی شمع و چراغ و آسمان بی مه مباد!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.