هوش مصنوعی:
در این متن شاعر از عشق و اندوه خود سخن میگوید. او اشاره میکند که دیدن معشوق باعث گریهاش میشود و هیچ چیز مانند خورشید نمیتواند اشکهای او را خشک کند. همچنین، او از درد فراق و دلتنگی میگوید و از موهای معشوق به عنوان نمادی از سودای عشق یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و استعارههای شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۵
مانع گریه نشد چشم مرا دیدن تو
تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون
بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را
کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست
که سر زلف تو بر هم نزد آن سودا را
تاب خورشید کجا خشک کند دریا را
پرده بر داغ کشم چون روم از شهر برون
بر دل لاله چرا تنگ کنم صحرا را
کی به سودای دلم سلسله مویی برخاست
که سر زلف تو بر هم نزد آن سودا را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.