هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دوری از صبح و امید به رسیدن آن می‌گوید. او از نادیدن صبح و احساس قطع ارتباط با آن سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که سحر (فجر) به کمکش بیاید تا بتواند از پنجه‌ی خورشید دامن صبح را بکشد و به آن برسد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عاطفی و شاعرانه‌ای است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۸۰

خون شد جگر امشبم ز نادیدن صبح
گویا که بریده شد پی توسن صبح

آه سحرم اگر مددکار شود
از پنجه خورشید کشم دامن صبح
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: رباعی
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.