هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف بنایی عالی و باشکوه میپردازد که با استواری و تایید الهی ساخته شده است. این بنا با نور و زیباییهای بینظیرش، مانند خانه چشم بهشت توصیف شده و نمادی از دولت و دین است. دیوارها و درهای آن از آیینهکاری و عنبر ساخته شده و فضایی روحانی و مقدس دارد. این مکان به عنوان خوابگاه پادشاهی و محل عیش و عشرت مدام معرفی شده است. همچنین، از فیض و برکات این بنا سخن به میان آمده و به عنوان مکانی مقدس و الهامبخش توصیف شده است.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق ادبی، مذهبی و فلسفی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده و زیبا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
شمارهٔ ۲۹ - وصف خوابگاه شاهی
زهی عالی بنا کز پایداری
بقا را کرده تعلیم استواری
مقام خوابگاه پادشاهی
مهیّا شد به تایید الهی
سراسر نور چون کاشانه چشم
شده مردمنشین چون خانه چشم
در و بامش همه عنبرسرشت است
که گویی خانه چشم بهشت است
کند این خانه را زان چرخ پابوس
که شمع دولت و دین راست فانوس
نشد آیینه با خشتش برابر
بسی داغ است ازین معنی، سکندر
درش محراب محراب نیازست
چو چشم دولت بیدار بازست
در و دیوارش از آیینهکاری
چو عالی محو در صورتنگاری
ز سودایش هوایی بیت معمور
به طوفش کعبه آید از ره دور
فلک را رفعتش دل برده از دست
ز جام روزنش خورشید، سرمست
درین خلوتسرای نیکفرجام
تراوش میکند فیض از در و بام
چو طبع مستقیم از روشنایی
چو روی مهوشان در دلگشایی
بود کیفیت از جامش نمودار
چو از آیینه عکس روی دلدار
ز فیضش صبحدم را خانه معمور
چو مشرق، روزنش فواره نور
شرف را خانه دولت تمام است
مقام عشرت و عیش مدام است
ز رفعت سایه سقفش فلکسای
پی تعظیم فرشش، عرش بر پای
ز سقفش آسمان چون سایه در زیر
نمیگردد نگاه از دیدنش سیر
زمینش فیضبخش و عشرتانگیز
در و بامش طربگاه و طربخیز
به دیوارش که زد این نقش پرکار؟
که شد مانی ز حیرت نقش دیوار
ز خاکش بوسهچین زرینکلاهان
ثناگوی صفایش صد صفاهان
به گردش روح قدسی جمع ازان است
که خلوتخانه شاه جهان است
به سعی بانی فرخنده فرجام
چو این دلکش عمارت یافت اتمام
خطابش دیده ایام کردند
چو دیده، خوابگاهش نام کردند
بود خاکش عبیر طره حور
ازین فردوس بادا چشم بد دور
بقا را کرده تعلیم استواری
مقام خوابگاه پادشاهی
مهیّا شد به تایید الهی
سراسر نور چون کاشانه چشم
شده مردمنشین چون خانه چشم
در و بامش همه عنبرسرشت است
که گویی خانه چشم بهشت است
کند این خانه را زان چرخ پابوس
که شمع دولت و دین راست فانوس
نشد آیینه با خشتش برابر
بسی داغ است ازین معنی، سکندر
درش محراب محراب نیازست
چو چشم دولت بیدار بازست
در و دیوارش از آیینهکاری
چو عالی محو در صورتنگاری
ز سودایش هوایی بیت معمور
به طوفش کعبه آید از ره دور
فلک را رفعتش دل برده از دست
ز جام روزنش خورشید، سرمست
درین خلوتسرای نیکفرجام
تراوش میکند فیض از در و بام
چو طبع مستقیم از روشنایی
چو روی مهوشان در دلگشایی
بود کیفیت از جامش نمودار
چو از آیینه عکس روی دلدار
ز فیضش صبحدم را خانه معمور
چو مشرق، روزنش فواره نور
شرف را خانه دولت تمام است
مقام عشرت و عیش مدام است
ز رفعت سایه سقفش فلکسای
پی تعظیم فرشش، عرش بر پای
ز سقفش آسمان چون سایه در زیر
نمیگردد نگاه از دیدنش سیر
زمینش فیضبخش و عشرتانگیز
در و بامش طربگاه و طربخیز
به دیوارش که زد این نقش پرکار؟
که شد مانی ز حیرت نقش دیوار
ز خاکش بوسهچین زرینکلاهان
ثناگوی صفایش صد صفاهان
به گردش روح قدسی جمع ازان است
که خلوتخانه شاه جهان است
به سعی بانی فرخنده فرجام
چو این دلکش عمارت یافت اتمام
خطابش دیده ایام کردند
چو دیده، خوابگاهش نام کردند
بود خاکش عبیر طره حور
ازین فردوس بادا چشم بد دور
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸ - تعریف تخت سلطنتی و تاریخ ساخت آن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰ - در وصف ناتوانی و بیماری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.