هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق و فراق سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا مانند پروانه و شمع، دلتنگی و درد فراق را بیان میکند. همچنین، اشارهای به داستان یوسف و زلیخا دارد که نمادی از عشق و اشتیاق است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعارههای ادبی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۷۶
از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت
دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت
گر خامه براند گذری پهلو نامش
در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت
پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک
شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت
از دید. گر از سودن پایش نرود نور
سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت
هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند
دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت
بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا
این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت
جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم
آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت
دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت
گر خامه براند گذری پهلو نامش
در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت
پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک
شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت
از دید. گر از سودن پایش نرود نور
سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت
هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند
دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت
بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا
این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت
جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم
آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.