هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و نگرانی عاشق نسبت به معشوق می‌گوید که در شادی دیگران است. شاعر از باد می‌خواهد خاک پای معشوق را نپراکند، زیرا آن خاک نور چشم اهل دل است. او از غم و اندوه خود می‌گوید و اشاره می‌کند که همه چیز گذراست، حتی درد دل. در نهایت، شاعر اعلام می‌کند که اگر خونریزی مقصود معشوق است، او نیز آماده‌ی پذیرش آن است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، همراه با اشاره‌های غیرمستقیم به رنج و گذرا بودن زندگی، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ریختن خون' نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰۳

عمریست که با او دل مسکین نگران است
ما در غم و او شادی جان دگران است

ای باد مبر خاک کف پاش به هر سو
کان روشنی دیده صاحب نظران است

تا بلبل و گل بافته بویت به گلستان
این نعره زنان از غم و آن جامه دران است

گر بر دل مجروح رسد نیر نو سهل است
این هم گذرد چون همه چیزی گذران است

دات نتوان گفت که بر سینه عذاب است
بارت نتوان گفته که بر دیده گران است

هم عمر به آخر شده و هم بسته به پایان
این راه مطلب را به کنار ونه کران است

گر ریختن خون کمال است مرادت
ما نیز بر آنیم که تیغ تو بران است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.