۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۷

رخی چنین که تو داری کدام مو دارد
خدا همیشه ز چشم بدت نگه دارد

بکش نخست مرا گر گه محبت تست
که بنده از همه بسیار تر گنه دارد

غلام آن سگ کویم که چون شناخت مرا
بر آستان تو کمتر ز خاک ره دارد

به چین زلف سیه چشمت آهوی ختن است
که بر کنار گل و سبزه خوابگاه دارد

همیشه تشنه وصلت ز شوق زلف و زنخ
دو دست در رسن و دیده سوی چه دارد

قیامتست بخوبی رخت که در وی زلف
بجرم زیر بری نامه سیه دارد

چو کوس حسن زدی قلب عاشقان مشکن
که تاج و تخت شهان زینت از سیه دارد

کمال فهم سخن نیست در گدا طبعان
سخن در است و تعلق بگوش شه دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.