هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از معشوق خود با توصیف‌های زیبا و استعاره‌های غنی یاد می‌کند. او از زلف سیاه و چشمان معشوق سخن می‌گوید و خود را بنده و غلام او می‌داند. همچنین، شاعر به زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر دل عاشقان اشاره می‌کند و از وصلت با او آرزو می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و عارفانه با استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه و بندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۲۷

رخی چنین که تو داری کدام مو دارد
خدا همیشه ز چشم بدت نگه دارد

بکش نخست مرا گر گه محبت تست
که بنده از همه بسیار تر گنه دارد

غلام آن سگ کویم که چون شناخت مرا
بر آستان تو کمتر ز خاک ره دارد

به چین زلف سیه چشمت آهوی ختن است
که بر کنار گل و سبزه خوابگاه دارد

همیشه تشنه وصلت ز شوق زلف و زنخ
دو دست در رسن و دیده سوی چه دارد

قیامتست بخوبی رخت که در وی زلف
بجرم زیر بری نامه سیه دارد

چو کوس حسن زدی قلب عاشقان مشکن
که تاج و تخت شهان زینت از سیه دارد

کمال فهم سخن نیست در گدا طبعان
سخن در است و تعلق بگوش شه دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.