۲۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۵

قدح بدور لیت پر ز خون دلی دارد
غمش میاد کز اینسان دلی بدست آرد

زمینه به جرعه بده آب و نخم عشرت کار
که خواجه آن درود از جهان که میکارد

میان زاهد و رندان ز باده دریاهاست
دوان دوان سوی ما آمدن کجا بارد

سحر به دفع خمارم چه حاجت ترشیست
ز چهره محتسب ما چو سر که می بارد

عبارتیست از آن لب به سرخی این همه خط
که باده بر لب باریک جام بنگارد

حکایت لب باریک ساقی و لب جام
به جز مغنی باریک نغمه نگذارد

مغنیاه سخنان کمال باریک است
بخوان به چنگ که باریک نغمه دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.