هوش مصنوعی:
در این متن، شخصی به امعانی تبریزی از فراق برادرش شکایت میکند و میپرسد چگونه بار این جدایی را تحمل میکنی. امعانی پاسخ میدهد که او درک نمیکند که او نیز رنج میکشد و با اشاره به از دست دادن پنج انگشتش (که شصت باقی مانده است)، میگوید که اگر کسی شصت او را هم بگیرد، دیگر پنج انگشتی برای نگرانی باقی نمیماند.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره و زبان شعرگونه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
مثنوی
به امعانی تبریزی یکی گفت
چو از شوق برادر شب نمی خفت
که چون در گل بماندی زاشتیاقش
چگونه می کشی بار فراقش
بدو گفت ای رفیق غمگسارم
چرائی بی خبر از کار و بارم
چنین بینی که پیش روی من هست
نمی بینی که از پنجه، شصت من هست
خری کو شست من برگیرد آسان
ز شست و پنج من نبود هراسان
چو از شوق برادر شب نمی خفت
که چون در گل بماندی زاشتیاقش
چگونه می کشی بار فراقش
بدو گفت ای رفیق غمگسارم
چرائی بی خبر از کار و بارم
چنین بینی که پیش روی من هست
نمی بینی که از پنجه، شصت من هست
خری کو شست من برگیرد آسان
ز شست و پنج من نبود هراسان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:مستزاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.