هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام و غم‌های زندگی است. شاعر از ضعف جسمانی و روحی خود می‌گوید و وفاداری بی‌پایانش را به معشوق اعلام می‌کند. او از روزگار سیاه و ناملایمات شکایت دارد و نگران است که صدایش دیگر شنیده نشود. در نهایت، معشوق او را با خنده رد می‌کند و شاعر را ناامید می‌گذارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲

چنان به سوخت شرار غم تو جان مرا
که باد می نبرد مشت استخوان مرا

تنم ز ضعف چنان شد که کهر با یک دم
چون کاه جذب کند جسم ناتوان مرا

حدیث مهر و وفای تو کم نخواهم کرد
چون شمع گر ببری هر نفس زبان مرا

در این چمن منم ای مرغ کز سیه روزی
نخست برق فنا سوخت آشیان مرا

مکن به بلبل زار این قدر ستم ترسم
روم ز باغ و دگر نشنوی صدای مرا

اگرچه در طلبش جا ندهم خوشم که به دهر
نشان نداد کس آن یار بی‌نشان مرا

به خنده گفت برو (صامتا) فسانه مخوان
هزار همچو تو نتوان کشد کمان مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.