۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۹

زهی بدایت حسن رخنه نهایت لطف
خط تو حجت حسن و لب تو آیت لطف

غم تو قاصد جان شد خط و لبت نگذاشت
زهی رعایت حسن و زهی حمایت لطف

به یک خط و دو ورق شرح کرده اند و بیان
خطت مقالت حسن و لبت حکایت لطف

وجود من ز خیالت چنان لطیف شدست
که آب میچکد از دیده ام ز غایت لطف

به از نهایت حسن گل است ژ خنده او
دهان تنگ تو چون غنچه در ہدایت لطف

مرا که ورد زبان ذکر آن لب و دهن است
خطاست گر نکنم در سخن رعایت لطف

کمال بر تو سخن ختم شد برو خوبی
که حد حسن همین باشد و نهایت لطف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.