هوش مصنوعی: شاعر خود را پیر و وابسته به خرابات (محل عیاشی و می‌نوشی) می‌داند و طبیعتش را جز می و معشوق نمی‌شناسد. او از زهد ریاکارانه زاهدان انتقاد می‌کند و معتقد است رحمت خداوند مهم‌تر از گناهان بندگان است. شاعر عشق را پیچیده و ناشناخته می‌داند و خرابات را مکانی با ارزش و پر از کمال می‌پندارد که بسیاری قدر آن را نمی‌دانند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و خرابات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۹۰۵

غلام پیر خراباتم و طبیعت او
که نیست جز می و شاهد حریف صحیت او

در آن زمان که نن ماه غبار خواهد بود
نشسته باشم بر آستان خدمت او

چو نیست در کف زاهد بضاعت اخلاص
چه فسق و معصیت ما چه زهد و طاعت او

مپوش رخ زمن ای پارسا بعیب گناه
گناه بنده چه بینی نگر به رحمت او

هزار بار خرد کرد حل نکته عشق
هنوز هیچ ندانست از حقیقت او

به هیچ قبله نباید فرو سر او باش
زهی مراتب رند و علو عمت او

کمال خاک خرابات جوهریسته شریف
که هر کسی نشناسند قدر و قیمت او
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.