هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و فراق میگوید و از اشکهایی که از دیدهاش جاری شده سخن میراند. او از نگاه معشوق و تأثیر آن بر خود میگوید و بیان میکند که چگونه عشق، آرامش و خواب را از او گرفته است. شاعر از رنجهای دل و اشکهای بیپایان خود سخن میگوید و در نهایت از معشوق میخواهد تا ببیند که چگونه از فراق او در عذاب است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب یا سنگین باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم و زیباییهای ادبی شعر ممکن است به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز داشته باشد.
شمارهٔ ۹۳۷
چو چشم مست تو دیدم خمارم از دیده
گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز
هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق
که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم
به باد رفت همه کار و بارم از دیده
در آرزوی خیالت سرشک من همه شب
چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد
به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال
بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده
گشاد چشم تو اشکم دمادم از دیده
ز دیده دل به یکی نوش نا رسیده هنوز
هزار نیش به دل بیش دارم از دیده
قرار کردم و گفتم دگر نورزم عشق
که برد عشق تو خواب و قرارم از دیده
در آتش غم عشق تو ریخت خون از چشم
به باد رفت همه کار و بارم از دیده
در آرزوی خیالت سرشک من همه شب
چو دجله گشت روان بر کنارم از دیده
بر تو نامه نوشتن گر اتفاق افتد
به نوک خامه سیاهی بر آرم از دیده
ز دیده خون دل از دیده ریخت بی تو کمال
بیا ببین که چسان دلفگارم از دیده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.