۲۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۴

هر نیر که بر جان ز تو از دور رسیده
صد دفتر شعر از حسن و خسرو سلمان

ما روی تو دیدیم و زجان مهر بریدیم
دل آمده نزدیک و بر او دوخته دیده

هر زاهد انگشت نمائی که بمحراب
نظارگی یوسف اگر دست بریده

من چون کشم آن زلف که صورتگر چینش
ابروی تو دیده سر انگشت گزیده

گر در دهن او چو نبات آن خط مشکین
چون خامه به انگشت تخیل نکشیده

گفتار لطیف تو کمال آب حیاتست
از غایت تنگیست ز لبهاش دمیده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.