هوش مصنوعی:
شخصیت اصلی داستان که یک نصرانی است، ایمان خود را از شاه پنهان میکند تا جان خود را حفظ کند. اما شاه از راز او آگاه میشود و او را متهم میکند. شخصیت اصلی به عیسی پناه میبرد و از او کمک میخواهد. او به دین عیسی وفادار است و از نجات خود توسط عیسی شکرگزار است. در نهایت، شاه او را به سوی نصرانیان میراند و او شروع به دعوت دیگران به دین عیسی میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق مذهبی و تاریخی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه خواندن دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
بخش ۱۴ - تلبیس وزیر بانصاری
پَس بگویم من به سِرْ نَصرانیاَم
ای خدایِ رازدانْ میدانیاَم
شاهْ واقِف گشت از ایمانِ من
وَزْ تَعَصُّب کرد قَصدِ جانِ من
خواستم تا دینْ زِ شَهْ پنهان کُنم
آن که دینِ اوست، ظاهِرْ آن کُنم
شاه بویی بُرد از اسرارِ من
مُتَّهم شُد پیشِ شَهْ گُفتارِ من
گفت، گفتِ تو چو در نانْ سوزَن است
ازِ دلِ منْ تا دلِ تو روزَن است
من از آن روزَن بِدیدَم حالِ تو
حالِ تو دیدم، نَنوشَم قالِ تو
گَر نبودی جانِ عیسی چارهاَم
او جُهودانه بِکَردی پارهاَم
بَهرِ عیسی جان سِپارَم، سَر دَهَم
صد هزارانْ مِنَّتَش بر خَود نَهَم
جانْ دَریغَم نیست از عیسی وَلیک
واقِفَم بر عِلْمِ دینَش، نیکْنیک
حَیْف میآمد مرا کان دینِ پاک
در میانِ جاهِلان گردد هَلاک
شُکرْ ایزد را و عیسی را که ما
گشتهایم آن کیشِ حَق را رَهْنِما
از جُهود و از جُهودی رَستهایم
تا به زُنّاری میان را بَستهایم
دورْ دورِ عیسی است ای مَردمان
بِشْنوید اَسْرارِ کیشِ او به جان
کرد با وِیْ شاه آن کاری که گفت
خَلْق حیران مانده زان مَکْرِ نَهُفت
رانْد او را جانِبِ نَصرانیان
کرد در دَعوتْ شروع او بَعد از آن
ای خدایِ رازدانْ میدانیاَم
شاهْ واقِف گشت از ایمانِ من
وَزْ تَعَصُّب کرد قَصدِ جانِ من
خواستم تا دینْ زِ شَهْ پنهان کُنم
آن که دینِ اوست، ظاهِرْ آن کُنم
شاه بویی بُرد از اسرارِ من
مُتَّهم شُد پیشِ شَهْ گُفتارِ من
گفت، گفتِ تو چو در نانْ سوزَن است
ازِ دلِ منْ تا دلِ تو روزَن است
من از آن روزَن بِدیدَم حالِ تو
حالِ تو دیدم، نَنوشَم قالِ تو
گَر نبودی جانِ عیسی چارهاَم
او جُهودانه بِکَردی پارهاَم
بَهرِ عیسی جان سِپارَم، سَر دَهَم
صد هزارانْ مِنَّتَش بر خَود نَهَم
جانْ دَریغَم نیست از عیسی وَلیک
واقِفَم بر عِلْمِ دینَش، نیکْنیک
حَیْف میآمد مرا کان دینِ پاک
در میانِ جاهِلان گردد هَلاک
شُکرْ ایزد را و عیسی را که ما
گشتهایم آن کیشِ حَق را رَهْنِما
از جُهود و از جُهودی رَستهایم
تا به زُنّاری میان را بَستهایم
دورْ دورِ عیسی است ای مَردمان
بِشْنوید اَسْرارِ کیشِ او به جان
کرد با وِیْ شاه آن کاری که گفت
خَلْق حیران مانده زان مَکْرِ نَهُفت
رانْد او را جانِبِ نَصرانیان
کرد در دَعوتْ شروع او بَعد از آن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳ - آموختن وزیر مکر پادشاه را
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.