۴۶۷ بار خوانده شده
او زِ یک رَنگیِّ عیسی بو نداشت
وَزْ مِزاجِ خُمِّ عیسی خو نداشت
جامۀ صد رَنگ ازان خُمِّ صَفا
ساده و یکرَنگ گشتی چون صَبا
نیست یکرَنگی کَزو خیزد مَلال
بَلْ مِثالِ ماهی و آبِ زُلال
گَرچه در خُشکی هزاران رَنگهاست
ماهیان را با یُبوسَت جنگهاست
کیست ماهی؟ چیست دریا در مَثَل؟
تا بِدان مانَد مَلِک عَزَّ و جَل
صدهزاران بَحْر و ماهی در وجود
سَجده آرَد پیشِ آن اِکْرام و جود
چند بارانِ عَطا باران شُده
تا بِدان آن بَحرْ دُرّاَفْشان شُده
چند خورشیدِ کَرَم اَفْروخته
تا که ابر و بَحْرْ جودْ آموخته
پَرتوِ دانش زده بر آب و طین
تا که شُد دانه پَذیرَنده زمین
خاکْ اَمین و هرچه در وِیْ کاشْتی
بیخیانَت جِنْسِ آن بَرداشتی
این اَمانَت زان اَمانَت یافتهست
کافْتابِ عَدلْ بر وِیْ تافتهست
تا نِشان حَق نَیارَد نوبَهار
خاکْ سِرها را نکرده آشکار
آن جوادی که جَمادی را بِداد
این خَبَرها، وین اَمانَت، وین سَداد
مَر جَمادی را کُند فَضلَش خَبیر
عاقلان را کرده قَهْرِ او ضَریر
جان و دل را طاقَتِ آن جوش نیست
با کِه گویم؟ در جهان یک گوش نیست
هر کجا گوشی بُد از وِیْ چَشم گشت
هر کجا سنگی بُد از وِیْ یَشْم گشت
کیمیاساز است، چِه بْوَد کیمیا؟
مُعجزه بَخش است، چِه بْوَد سیمیا؟
این ثَنا گفتن زِ منْ تَرکِ ثَناست
کین دلیلِ هستی و هستی خَطاست
پیشِ هستِ او بِبایَد نیست بود
چیست هستی پیشِ او؟ کور و کَبود
گَر نبودی کور، زو بُگْداختی
گَرمیِ خورشید را بِشْناختی
وَرْ نبودی او کَبود از تَعْزیَت
کِی فَسُردی هَمچو یَخ این ناحیَت؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وَزْ مِزاجِ خُمِّ عیسی خو نداشت
جامۀ صد رَنگ ازان خُمِّ صَفا
ساده و یکرَنگ گشتی چون صَبا
نیست یکرَنگی کَزو خیزد مَلال
بَلْ مِثالِ ماهی و آبِ زُلال
گَرچه در خُشکی هزاران رَنگهاست
ماهیان را با یُبوسَت جنگهاست
کیست ماهی؟ چیست دریا در مَثَل؟
تا بِدان مانَد مَلِک عَزَّ و جَل
صدهزاران بَحْر و ماهی در وجود
سَجده آرَد پیشِ آن اِکْرام و جود
چند بارانِ عَطا باران شُده
تا بِدان آن بَحرْ دُرّاَفْشان شُده
چند خورشیدِ کَرَم اَفْروخته
تا که ابر و بَحْرْ جودْ آموخته
پَرتوِ دانش زده بر آب و طین
تا که شُد دانه پَذیرَنده زمین
خاکْ اَمین و هرچه در وِیْ کاشْتی
بیخیانَت جِنْسِ آن بَرداشتی
این اَمانَت زان اَمانَت یافتهست
کافْتابِ عَدلْ بر وِیْ تافتهست
تا نِشان حَق نَیارَد نوبَهار
خاکْ سِرها را نکرده آشکار
آن جوادی که جَمادی را بِداد
این خَبَرها، وین اَمانَت، وین سَداد
مَر جَمادی را کُند فَضلَش خَبیر
عاقلان را کرده قَهْرِ او ضَریر
جان و دل را طاقَتِ آن جوش نیست
با کِه گویم؟ در جهان یک گوش نیست
هر کجا گوشی بُد از وِیْ چَشم گشت
هر کجا سنگی بُد از وِیْ یَشْم گشت
کیمیاساز است، چِه بْوَد کیمیا؟
مُعجزه بَخش است، چِه بْوَد سیمیا؟
این ثَنا گفتن زِ منْ تَرکِ ثَناست
کین دلیلِ هستی و هستی خَطاست
پیشِ هستِ او بِبایَد نیست بود
چیست هستی پیشِ او؟ کور و کَبود
گَر نبودی کور، زو بُگْداختی
گَرمیِ خورشید را بِشْناختی
وَرْ نبودی او کَبود از تَعْزیَت
کِی فَسُردی هَمچو یَخ این ناحیَت؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
گوهر بعدی:بخش ۲۴ - بیان خسارت وزیر درین مکر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.