هوش مصنوعی: در این متن، طوطی‌ای که از قفس آزاد می‌شود، پس از مرگ به پروازی شگفت‌انگیز دست می‌یازد. خواجه از این اتفاق حیران می‌شود و از طوطی می‌پرسد که چگونه به این حالت رسیده است. طوطی پاسخ می‌دهد که با پیروی از پندی که به او داده شده بود، خود را از بند آواز و شهرت رها کرده و به خلاصی رسیده است. سپس متن به بیان این نکته می‌پردازد که هر کس که زیبایی و استعداد خود را به نمایش بگذارد، ممکن است با مشکلات و حسادت‌های دیگران مواجه شود. در نهایت، متن به اهمیت پناه بردن به لطف خداوند و ایمان به او اشاره می‌کند و مثال‌هایی از پیامبران را ذکر می‌کند که با کمک خداوند از مشکلات نجات یافتند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تمثیل‌های پیچیده ممکن است برای کودکان دشوار باشد.

بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده

بَعد از آنَش از قَفَس بیرون فَکَند
طوطیَک پَرّید تا شاخِ بُلند

طوطیِ مُرده چُنان پَرواز کرد
کآفتابْ از چَرخْ تُرکی‌تاز کرد

خواجه حیران گشت اَنْدَر کارِ مُرغ
بی‌خَبَر ناگَهْ بِدید اسرارِ مُرغ

رویْ بالا کرد و گفت ای عَنْدَلیب
از بَیانِ حالِ خودْمان دِهْ نَصیب

او چه کرد آن‌جا که تو آموختی؟
ساختی مَکْریّ و ما را سوختی؟

گفت طوطی کو به فِعْلَم پَند داد
که رَها کُن لُطْفِ آواز و گُشاد

زان که آوازَت تو را در بَند کرد
خویشتن مُرده پِیِ این پَند کرد

یعنی ای مُطرب شُده با عام و خاص
مُرده شو چون من، که تا یابی خَلاص

دانه باشی مُرغَکانَت بَرچِنَند
غُنچه باشی، کودکانَت بَرکَنند

دانه پنهان کُن، به کُلّی دام شو
غُنچه پنهان کُن، گیاهِ بام شو

هرکِه داد او حُسنِ خود را در مَزاد
صد قَضایِ بَد سویِ او رو نَهاد

چَشم‌ها و خَشم‌ها و رَشک‌ها
بر سَرَش ریزد، چو آب از مَشک‌ها

دُشمنانْ او را زِ غَیرت می‌دَرَند
دوستان هم روزگارَش می‌بَرَند

آن کِه غافِل بود از کِشت و بهار
او چه داند قیمتِ این روزگار؟

در پَناهِ لُطْفِ حَق باید گُریخت
کو هزاران لُطْف بر اَرْواح ریخت

تا پناهی یابی آن گَهْ چون پَناه
آب و آتش مَر تو را گردد سپاه

نوح و موسی را نه دریا یار شُد؟
نه بر اَعْداشان به کین قَهّار شُد؟

آتشْ ابراهیم را نه قَلْعه بود؟
تا بَرآوَرْد از دلِ نِمْرودْ دود؟

کوهْ یحیی را نه سویِ خویش خوانْد؟
قاصِدانَش را به زَخمِ سنگْ رانْد؟

گفت ای یحیی بیا در من گُریز
تا پَناهَت باشم از شمشیرِ تیز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر
گوهر بعدی:بخش ۹۴ - وداع کردن طوطی خواجه را و پریدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.