هوش مصنوعی:
این متن به بیان مفاهیم عرفانی و فلسفی میپردازد. در آن از مفاهیمی مانند عشق، علم، معرفت، وصف مطلوب، تجلی الهی، و رابطهی عاشق و معشوق سخن گفته شده است. همچنین، به موضوعاتی مانند جمع اضداد، استغنا و نیاز، و اهمیت محتوای درونی نسبت به ظاهر اشاره شده است. متن با استفاده از استعارهها و تشبیهات عمیق، مفاهیم پیچیدهی عرفانی را بیان میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۵۲ - حکایت
در صَحابه کَم بُدی حافظ کسی
گَرچه شوقی بود جانْشان را بَسی
زان که چون مَغْزش دَر آکَند و رَسید
پوستها شُد بَسْ رَقیق و واکَفید
قِشْرِ جَوْز و فُسْتُق و بادام هم
مَغْز چون آکَنْدَشان شُد پوست کَم
مَغْزِ عِلْم اَفْزود کم شُد پوستَش
زان که عاشق را بِسوزَد دوستش
وَصْفِ مَطْلوبی چو ضِدِّ طالِبیست
وَحی و بَرقِ نورْ سوزندهیْ نَبیست
چون تَجَلّی کرد اَوْصافِ قدیم
پس بِسوزَد وَصْفِ حادث را گِلیم
رُبْعِ قرآن هر کِه را مَحْفوظ بود
جَلَّ فینا از صَحابه میشِنود
جمعِ صورت با چُنین مَعنیِّ ژَرْف
نیست ممکن جُز زِ سُلطانی شِگَرف
در چُنین مَستی مُراعاتِ اَدَب
خود نباشد وَرْ بُوَد باشد عَجَب
اَنْدَر اِسْتِغْنا مُراعاتِ نیاز
جمعِ ضِدّین است چون گِرد و دراز
خود عَصا معشوقِ عُمْیان میبُوَد
کورْ خود صندوقِ قرآن میبُوَد
گفت کوران خود صنادیقَند پُر
از حُروفِ مُصْحَف و ذِکْر و نُذُر
باز صندوقی پُر از قرآن بِهْ است
زان که صندوقی بُوَد خالی به دست
باز صندوقی که خالی شُد زِ بار
بِهْ زِ صندوقی که پُر موش است و مار
حاصل اَنْدَر وَصلْ چون افتاد مَرد
گشت دَلّاله به پیشِ مَردْ سَرد
چون به مَطْلوبَت رَسیدی ای مَلیح
شُد طَلَب کاریِّ عِلْم اکنون قَبیح
چون شُدی بر بامهایِ آسْمان
سَرد باشد جُست و جویِ نَرْدبان
جُز برایِ یاری و تَعْلیمِ غَیْر
سَرد باشد راهِ خیر از بَعدِ خَیْر
آینهیْ روشن که شُد صاف و مَلی
جَهْل باشد بَر نَهادن صَیْقلی
پیشِ سُلطانْ خوش نِشَسته در قَبول
زشت باشد جُستنِ نامه وْ رَسول
گَرچه شوقی بود جانْشان را بَسی
زان که چون مَغْزش دَر آکَند و رَسید
پوستها شُد بَسْ رَقیق و واکَفید
قِشْرِ جَوْز و فُسْتُق و بادام هم
مَغْز چون آکَنْدَشان شُد پوست کَم
مَغْزِ عِلْم اَفْزود کم شُد پوستَش
زان که عاشق را بِسوزَد دوستش
وَصْفِ مَطْلوبی چو ضِدِّ طالِبیست
وَحی و بَرقِ نورْ سوزندهیْ نَبیست
چون تَجَلّی کرد اَوْصافِ قدیم
پس بِسوزَد وَصْفِ حادث را گِلیم
رُبْعِ قرآن هر کِه را مَحْفوظ بود
جَلَّ فینا از صَحابه میشِنود
جمعِ صورت با چُنین مَعنیِّ ژَرْف
نیست ممکن جُز زِ سُلطانی شِگَرف
در چُنین مَستی مُراعاتِ اَدَب
خود نباشد وَرْ بُوَد باشد عَجَب
اَنْدَر اِسْتِغْنا مُراعاتِ نیاز
جمعِ ضِدّین است چون گِرد و دراز
خود عَصا معشوقِ عُمْیان میبُوَد
کورْ خود صندوقِ قرآن میبُوَد
گفت کوران خود صنادیقَند پُر
از حُروفِ مُصْحَف و ذِکْر و نُذُر
باز صندوقی پُر از قرآن بِهْ است
زان که صندوقی بُوَد خالی به دست
باز صندوقی که خالی شُد زِ بار
بِهْ زِ صندوقی که پُر موش است و مار
حاصل اَنْدَر وَصلْ چون افتاد مَرد
گشت دَلّاله به پیشِ مَردْ سَرد
چون به مَطْلوبَت رَسیدی ای مَلیح
شُد طَلَب کاریِّ عِلْم اکنون قَبیح
چون شُدی بر بامهایِ آسْمان
سَرد باشد جُست و جویِ نَرْدبان
جُز برایِ یاری و تَعْلیمِ غَیْر
سَرد باشد راهِ خیر از بَعدِ خَیْر
آینهیْ روشن که شُد صاف و مَلی
جَهْل باشد بَر نَهادن صَیْقلی
پیشِ سُلطانْ خوش نِشَسته در قَبول
زشت باشد جُستنِ نامه وْ رَسول
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۱ - مثل در بیان آنک حیرت مانع بحث و فکرتست
گوهر بعدی:بخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه درحضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.