هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از رسیدن زمان آشکار شدن رازهای پنهان سخن میگوید. او از درختی بزرگ و ریشهدار یاد میکند که بوی خون از آن به مشام میرسد و اشاره میکند که این درخت نماد ظلم و ستمی است که توسط فردی ستمگر انجام شده است. شاعر از بیعدالتی و ناشکری این فرد سخن میگوید و اشاره میکند که ظلم او دیگر پنهان نخواهد ماند و سرانجام آشکار خواهد شد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق و انتقادی درباره ظلم و بیعدالتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
بخش ۱۱۲ - عزم کردن داود علیه السلام به خواندن خلق بدان صحرا کی راز آشکارا کند و حجتها را همه قطع کند
گفت ای یاران زمانِ آن رَسید
کان سِرِ مَکْتومِ او گردد پَدید
جُمله بَرخیزید تا بیرون رَویم
تا بر آن سِرِّ نَهان واقِف شَویم
در فُلان صَحرا درختی هست زَفْت
شاخهایَش اَنْبُه و بسیار و چَفْت
سخت راسِخْ خیمهگاه و میخِ او
بویِ خون میآیَدَم از بیخِ او
خون شُدهست اَنْدَر بُنِ آن خوشْ درخت
خواجه راکُشتهست این مَنْحوسبَخت
تا کُنون حِلْمِ خدا پوشید آن
آخِر از ناشُکریِ آن قَلْتَبان
که عیالِ خواجه را روزی نَدید
نی به نوروز و نه موسِمهایِ عید
بینَوایان را به یک لُقْمه نَجُست
یاد ناوَرْد او زِ حَقهایِ نَخُست
تا کُنون از بَهرِ یک گاوْ این لَعین
میزَنَد فرزندِ او را در زمین
او به خود بَرداشت پَرده از گُناه
وَرْنَه میپوشید جُرمَش را اِله
کافِر و فاسِق دَرین دورِ گَزَند
پَرده خود را به خود بَر میدَرَند
ظُلْمْ مَسْتور است در اسرارِ جان
مینَهَد ظالِمْ به پیشِ مَردمان
که بِبینیدَم که دارم شاخها
گاوِ دوزخ را بِبینید از مَلا
کان سِرِ مَکْتومِ او گردد پَدید
جُمله بَرخیزید تا بیرون رَویم
تا بر آن سِرِّ نَهان واقِف شَویم
در فُلان صَحرا درختی هست زَفْت
شاخهایَش اَنْبُه و بسیار و چَفْت
سخت راسِخْ خیمهگاه و میخِ او
بویِ خون میآیَدَم از بیخِ او
خون شُدهست اَنْدَر بُنِ آن خوشْ درخت
خواجه راکُشتهست این مَنْحوسبَخت
تا کُنون حِلْمِ خدا پوشید آن
آخِر از ناشُکریِ آن قَلْتَبان
که عیالِ خواجه را روزی نَدید
نی به نوروز و نه موسِمهایِ عید
بینَوایان را به یک لُقْمه نَجُست
یاد ناوَرْد او زِ حَقهایِ نَخُست
تا کُنون از بَهرِ یک گاوْ این لَعین
میزَنَد فرزندِ او را در زمین
او به خود بَرداشت پَرده از گُناه
وَرْنَه میپوشید جُرمَش را اِله
کافِر و فاسِق دَرین دورِ گَزَند
پَرده خود را به خود بَر میدَرَند
ظُلْمْ مَسْتور است در اسرارِ جان
مینَهَد ظالِمْ به پیشِ مَردمان
که بِبینیدَم که دارم شاخها
گاوِ دوزخ را بِبینید از مَلا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۱ - حکم کردن داود بر صاحب گاو کی جمله مال خود را به وی ده
گوهر بعدی:بخش ۱۱۳ - گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.