هوش مصنوعی:
این متن به تمثیل سگی اشاره میکند که در زمستان استخوانهایش را جمع میکند تا از سرما در امان بماند، اما با آمدن تابستان و رفع نیاز، دیگر به فکر ساختن خانه از سنگ نیست. این تمثیل به موضوعاتی مانند حرص، رضایت، شکرگزاری و اهمیت استفاده بهینه از نعمتها میپردازد. همچنین، متن تأکید میکند که شکرگزاری از نعمتها مهمتر از خود نعمت است و انسان را به سوی کمال و قرب الهی هدایت میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن نیاز به تجربه و تفکر دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با مفاهیمی مانند حرص، شکرگزاری و رضایت ارتباط برقرار کنند و از آن درس بگیرند.
بخش ۱۳۲ - حکایت نذر کردن سگان هر زمستان کی این تابستان چون بیاید خانه سازیم از بهر زمستان را
سگْ زمستان جمع گردد استخوانْش
زَخْمِ سَرما خُرد گردانَد چُنانْش
کو بگوید کین قَدَر تَن که مَنَم
خانهیی از سنگ باید کَردَنَم
چون که تابستان بِیایَد من به چَنگ
بَهرِ سَرما خانهیی سازم زِ سنگ
چون که تابستان بِیایَد از گُشاد
استخوانها پَهْن گردد پوستْ شاد
گوید او چون زَفْت بینَد خویش را
در کُدامین خانه گُنجَم ای کیا؟
زَفْت گردد پا کَشَد در سایهیی
کاهِلی سیری غَری خودرایهیی
گویَدَش دلْ خانهیی ساز ای عَمو
گوید او در خانه کِی گُنجَم؟ بگو
استخوانِ حِرصِ تو در وَقتِ دَرد
دَرهَم آید خُرد گردد در نَوَرد
گویی از توبه بِسازَم خانهیی
در زمستان باشَدَم اَسْتانهیی
چون بِشُد دَرد و شُدَت آن حِرصْ زَفْت
هَمچو سگْ سودایِ خانه از تو رَفت
شُکْرِ نِعْمَت خوشتَر از نِعْمَت بُوَد
شُکْرباره کِی سویِ نِعْمَت رَوَد؟
شُکرْ جانِ نِعْمَت و نِعْمَتْ چو پوست
زان که شُکر آرَد تورا تا کویِ دوست
نِعْمَت آرَد غِفْلَت و شُکرْ اِنْتِباه
صَیْدِ نِعْمَت کُن به دامِ شُکرِ شاه
نِعْمَتِ شُکْرت کُند پُرچَشم و میر
تا کُنی صد نِعْمَت ایثارِ فقیر
سیر نوشی از طَعام و نُقْلِ حَق
تا رَوَد از تو شِکَمخواریّ و دَق
زَخْمِ سَرما خُرد گردانَد چُنانْش
کو بگوید کین قَدَر تَن که مَنَم
خانهیی از سنگ باید کَردَنَم
چون که تابستان بِیایَد من به چَنگ
بَهرِ سَرما خانهیی سازم زِ سنگ
چون که تابستان بِیایَد از گُشاد
استخوانها پَهْن گردد پوستْ شاد
گوید او چون زَفْت بینَد خویش را
در کُدامین خانه گُنجَم ای کیا؟
زَفْت گردد پا کَشَد در سایهیی
کاهِلی سیری غَری خودرایهیی
گویَدَش دلْ خانهیی ساز ای عَمو
گوید او در خانه کِی گُنجَم؟ بگو
استخوانِ حِرصِ تو در وَقتِ دَرد
دَرهَم آید خُرد گردد در نَوَرد
گویی از توبه بِسازَم خانهیی
در زمستان باشَدَم اَسْتانهیی
چون بِشُد دَرد و شُدَت آن حِرصْ زَفْت
هَمچو سگْ سودایِ خانه از تو رَفت
شُکْرِ نِعْمَت خوشتَر از نِعْمَت بُوَد
شُکْرباره کِی سویِ نِعْمَت رَوَد؟
شُکرْ جانِ نِعْمَت و نِعْمَتْ چو پوست
زان که شُکر آرَد تورا تا کویِ دوست
نِعْمَت آرَد غِفْلَت و شُکرْ اِنْتِباه
صَیْدِ نِعْمَت کُن به دامِ شُکرِ شاه
نِعْمَتِ شُکْرت کُند پُرچَشم و میر
تا کُنی صد نِعْمَت ایثارِ فقیر
سیر نوشی از طَعام و نُقْلِ حَق
تا رَوَد از تو شِکَمخواریّ و دَق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۳۱ - وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا
گوهر بعدی:بخش ۱۳۳ - منع کردن انبیا را از نصیحت کردن و حجت آوردن جبریانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.