هوش مصنوعی:
در این داستان، یک زن کافر به همراه کودک دو ماههاش نزد پیامبر اسلام میآید. کودک به طور معجزهآسایی شروع به سخن گفتن میکند و شهادت به پیامبری حضرت محمد (ص) میدهد. مادرش از این اتفاق شگفتزده میشود و کودک توضیح میدهد که جبرئیل به او آموزش داده است. کودک همچنین نام خود را عبدالعزیز معرفی میکند و از بتپرستی بیزار است. در پایان، بوی خوشی از بهشت میآید و هر دو، مادر و کودک، از ترس سقوط، جان خود را به این بوی خوش میسپارند.
رده سنی:
12+
این متن حاوی مفاهیم مذهبی و معجزهآمیز است که ممکن است برای کودکان زیر 12 سال پیچیده باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند شهادت و بتپرستی نیاز به درک عمیقتری دارند که برای سنین بالاتر مناسبتر است.
بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسیوار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم
هم ازان دِهْ یک زنی از کافِران
سویِ پیغامبر دَوان شُد زِ امْتِحان
پیشِ پیغامبر دَر آمَد با خِمار
کودکی دو ماهه زن را بر کِنار
گفت کودک سَلَّمَ اللهُ عَلَیْک
یا رَسولَ اَللهْ قَدْ جِئْنا اِلَیْک
مادرش از خشم گُفتَش هی خَموش
کیْت اَفْکَند این شهادت را به گوش؟
این کی اَت آموخت ای طِفْلِ صَغیر
که زبانَت گشت در طِفْلی جَریر؟
گفت حَق آموخت آن گَهْ جِبْرئیل
در بَیان با جبرئیلم من رَسیل
گفت کو؟ گفتا که بالایِ سَرَت
مینَبینی؟ کُن به بالا مَنْظَرَت
ایستاده بر سَرِ تو جِبْرئیل
مَر مرا گشته به صد گونه دلیل
گفت میبینی تو؟ گفتا که بلی
بر سَرَت تابانْ چو بَدْری کامِلی
میبیاموزَد مرا وَصْفِ رَسول
زان عُلُّوَم میرَهانَد زین سُفول
پس رَسولَش گفت ای طِفْلِ رَضیع
چیست نامَت؟ باز گو و شو مُطیع
گفت نامَم پیشِ حَقْ عَبْدُالْعَزیز
عَبْدِ عُزّی پیشِ این یک مُشتِ حیز
من زِ عُزّی پاک و بیزار و بَری
حَقِّ آن که دادَت این پیغامبری
کودکِ دو ماهه هَمچون ماهِ بَدْر
درسِ بالغ گفته چون اَصْحابِ صَدْر
پس حَنوط آن دَمْ زِ جَنَّت دَر رَسید
تا دِماغِ طِفْل و مادر بو کَشید
هر دو میگفتند کَزْ خَوْفِ سُقوط
جانْ سِپُردن بِهْ بَرین بویِ حَنوط
آن کسی را کِشْ مُعَرِّف حَقْ بُوَد
جامِد و نامیش صد صَدَّق زَنَد
آن کسی را کِشْ خدا حافظ بُوَد
مُرغ و ماهی مَر وِرا حارِس شود
سویِ پیغامبر دَوان شُد زِ امْتِحان
پیشِ پیغامبر دَر آمَد با خِمار
کودکی دو ماهه زن را بر کِنار
گفت کودک سَلَّمَ اللهُ عَلَیْک
یا رَسولَ اَللهْ قَدْ جِئْنا اِلَیْک
مادرش از خشم گُفتَش هی خَموش
کیْت اَفْکَند این شهادت را به گوش؟
این کی اَت آموخت ای طِفْلِ صَغیر
که زبانَت گشت در طِفْلی جَریر؟
گفت حَق آموخت آن گَهْ جِبْرئیل
در بَیان با جبرئیلم من رَسیل
گفت کو؟ گفتا که بالایِ سَرَت
مینَبینی؟ کُن به بالا مَنْظَرَت
ایستاده بر سَرِ تو جِبْرئیل
مَر مرا گشته به صد گونه دلیل
گفت میبینی تو؟ گفتا که بلی
بر سَرَت تابانْ چو بَدْری کامِلی
میبیاموزَد مرا وَصْفِ رَسول
زان عُلُّوَم میرَهانَد زین سُفول
پس رَسولَش گفت ای طِفْلِ رَضیع
چیست نامَت؟ باز گو و شو مُطیع
گفت نامَم پیشِ حَقْ عَبْدُالْعَزیز
عَبْدِ عُزّی پیشِ این یک مُشتِ حیز
من زِ عُزّی پاک و بیزار و بَری
حَقِّ آن که دادَت این پیغامبری
کودکِ دو ماهه هَمچون ماهِ بَدْر
درسِ بالغ گفته چون اَصْحابِ صَدْر
پس حَنوط آن دَمْ زِ جَنَّت دَر رَسید
تا دِماغِ طِفْل و مادر بو کَشید
هر دو میگفتند کَزْ خَوْفِ سُقوط
جانْ سِپُردن بِهْ بَرین بویِ حَنوط
آن کسی را کِشْ مُعَرِّف حَقْ بُوَد
جامِد و نامیش صد صَدَّق زَنَد
آن کسی را کِشْ خدا حافظ بُوَد
مُرغ و ماهی مَر وِرا حارِس شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست
گوهر بعدی:بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.