هوش مصنوعی: در این متن، یک مهمان در شب به خانه‌ای می‌آید و از صاحب خانه درخواست می‌کند تا برای آزمودن او، چیزی از گنج جانش به او بدهد. صاحب خانه با اشاره به اینکه او از لطف خداوند آفریده شده و نفخ الهی در اوست، از مهمان می‌خواهد که به جای توجه به ظاهر جسمانی، به حقیقت وجودی او توجه کند. او همچنین به این موضوع اشاره می‌کند که تا زمانی که نفخ الهی در اوست، گوهر وجودش از قید تنگنای جسمانی رها نخواهد شد و در نهایت، او به عنوان یک فرد صادق، جان خود را فدا می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌تر مانند 'نفخ الهی' و 'گوهر وجود' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۱۹۰ - مهمان آمدن در آن مسجد

تا یکی مِهْمان دَر آمَد وَقتِ شب
کو شنیده بود آن صیتِ عَجَب

از برایِ آزمون می‌آزْمود
زان که بَسْ مَردانه و جانْ سیر بود

گفت کم گیرم سَر و اِشْکَمبه‌یی
رفته گیر از گنجِ جان یک حَبّه‌یی

صورتِ تَن گو بُرو من کیستم
نَقْشْ کَم نایَد چو من باقیسْتَم

چون نَفَخْتُ بودم از لُطْفِ خدا
نَفْخِ حَق باشم زِ نایِ تَنْ جُدا

تا نَیُفتَد بانگِ نَفْخَش این طَرَف
تا رَهَد آن گوهر از تَنْگین صَدَف

چون تَمَنّوا مَوْت گفت ای صادقین
صادقم جان را بَراَفْشانَم بَرین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۸۹ - صفت آن مسجد کی عاشق‌کش بود و آن عاشق مرگ‌جوی لا ابالی کی درو مهمان شد
گوهر بعدی:بخش ۱۹۱ - ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.