هوش مصنوعی:
این متن به بیان فلسفهای دربارهی مرگ، زندگی و بازگشت به اصل خود میپردازد. خاک از انسان میخواهد که از تعلقات دنیوی دست بردارد و به سوی اصل خود بازگردد. متن به عناصر تشکیلدهندهی بدن انسان و تأثیرات آنها بر زندگی و مرگ اشاره میکند و بیان میکند که هر جزء از بدن به سوی اصل خود بازمیگردد. همچنین، به نقش حکمت الهی در حفظ تعادل و سلامت بدن تا زمان مرگ اشاره میشود.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیدهی ادبی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۲۱۳ - جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس
خاک گوید خاکِ تَن را باز گَرد
تَرکِ جان کُن سویِ ما آ هَمچو گَرد
جِنْسِ مایی پیشِ ما اولیٰ تَری
بِهْ که زان تَن وا رَهیّ و زان تَری
گوید آری لیک من پابَستهام
گَرچه هَمچون تو زِ هِجْران خستهام
تَرّیِ تَن را بِجویَند آبها
کِی تَری باز آ زِ غُربَت سویِ ما
گرمیِ تَن را هَمیخوانَد اثیر
که زِ ناری راهِ اَصْلِ خویش گیر
هست هفتاد و دو عِلَّت در بَدَن
از کَشِشهایِ عَناصِر بیرَسَن
عِلَّت آید تا بَدَن را بِسْکُلَد
تا عَناصِر هَمدِگَر را وا هِلَد
چار مُرغاَند این عَناصِر بَستهپا
مرگ و رَنْجوریّ و عِلَّت پاگُشا
پایَشان از هَمدِگَر چون باز کرد
مُرغِ هر عُنصُر یَقینْ پرواز کرد
جَذبهٔ این اَصْلها و فَرعها
هر دَمی رَنجی نَهَد در جسمِ ما
تا که این ترکیبها را بَر دَرَد
مُرغِ هر جُزوی به اَصْلِ خود پَرَد
حِکْمَتِ حَق مانِع آید زین عَجَل
جَمعَشان دارد به صِحَّت تا اَجَل
گوید ای اَجْزا اَجَل مَشْهود نیست
پَر زدن پیش از اَجَلْتان سود نیست
چون که هر جُزوی بِجویَد اِرْتِفاق
چون بُوَد جانِ غَریب اَنْدَر فِراق؟
تَرکِ جان کُن سویِ ما آ هَمچو گَرد
جِنْسِ مایی پیشِ ما اولیٰ تَری
بِهْ که زان تَن وا رَهیّ و زان تَری
گوید آری لیک من پابَستهام
گَرچه هَمچون تو زِ هِجْران خستهام
تَرّیِ تَن را بِجویَند آبها
کِی تَری باز آ زِ غُربَت سویِ ما
گرمیِ تَن را هَمیخوانَد اثیر
که زِ ناری راهِ اَصْلِ خویش گیر
هست هفتاد و دو عِلَّت در بَدَن
از کَشِشهایِ عَناصِر بیرَسَن
عِلَّت آید تا بَدَن را بِسْکُلَد
تا عَناصِر هَمدِگَر را وا هِلَد
چار مُرغاَند این عَناصِر بَستهپا
مرگ و رَنْجوریّ و عِلَّت پاگُشا
پایَشان از هَمدِگَر چون باز کرد
مُرغِ هر عُنصُر یَقینْ پرواز کرد
جَذبهٔ این اَصْلها و فَرعها
هر دَمی رَنجی نَهَد در جسمِ ما
تا که این ترکیبها را بَر دَرَد
مُرغِ هر جُزوی به اَصْلِ خود پَرَد
حِکْمَتِ حَق مانِع آید زین عَجَل
جَمعَشان دارد به صِحَّت تا اَجَل
گوید ای اَجْزا اَجَل مَشْهود نیست
پَر زدن پیش از اَجَلْتان سود نیست
چون که هر جُزوی بِجویَد اِرْتِفاق
چون بُوَد جانِ غَریب اَنْدَر فِراق؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
گوهر بعدی:بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روحاند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.