هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حیرت و سردرگمی خود در برابر عشق و هستی سخن می‌گوید. او از رازهای آشکار شده، گریه‌های فراوان، و سوزش دل در آتش عشق می‌گوید. همچنین، از وفاداری به معشوق و رنج‌های عمری در راه عشق یاد می‌کند و در پایان، از تاریکی هجران و اشک‌های بی‌پایان می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، رنج‌های روحی و احساسی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۵

در بند هرچه در دو جهان هست نیستم
در حیرتم که اینهمه مفتون کیستم

رازم چو شمع بر همه آفاق گشته فاش
خندان به حال خویشتن از بس گریستم

گر آبیم در آتش دل چیست مسکنم
ور آتشی در اشک روان غرقه چیستم

از من به غیر دوست نشانی بجا نماند
وان ترک باز درپی غارت گزیستم

با یک دو قطره خون دل و مشتی استخوان
یک عمر در شکنج غمت خوب زیستم

روزی که دیده محو تماشای او نبود
بر تیره شام هجر چرا ننگریستم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.