هوش مصنوعی:
این متن با استفاده از استعارههای مختلف، دنیا و شهوتهای آن را به گرمابه و گلخن تشبیه میکند. متقیان و اغنیا به عنوان افرادی که در این گرمابه نقشهای متفاوتی دارند، توصیف میشوند. حرص و طمع به عنوان آتشی که دنیا را گرم نگه میدارد، معرفی میشود و ارزش مال و ثروت در برابر عقل و تقوا زیر سوال برده میشود. همچنین، تفاوت بین کسانی که در دنیا غرق شدهاند و کسانی که از آن دوری میکنند، مورد بررسی قرار میگیرد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم اخلاقی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۱۰ - مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام
شَهوتِ دنیا مِثال گُلْخَن است
که ازو حَمّام تَقْوی روشن است
لیکْ قِسْمِ مُتَّقی زین تون صَفاست
زان کِه در گَرمابه است و در نَقاست
اَغْنیا مانَندهٔ سَرگین کَشان
بَهرِ آتش کردنِ گَرمابه بان
اَنْدَرایشانْ حِرص بِنْهاده خدا
تا بُوَد گَرمابه گرم و با نَوا
تَرکِ این تون گوی و در گَرمابه ران
تَرکِ تون را عینِ آن گَرمابه دان
هرکِه در تون است او چون خادِم است
مَر وِرا که صابِرست و حازِم است
هرکِه در حَمّام شُد سیمایِ او
هست پیدا بر رُخِ زیبایِ او
تونیان را نیز سیما آشِکار
از لباس و از دُخان و از غُبار
وَرْ نَبینی روش بویَش را بِگیر
بو عَصا آمد برایِ هر ضَریر
وَرْ نداری بو دَر آرَش در سُخُن
از حَدیثِ نو بِدانْ رازِ کُهُن
پَس بگوید تونِیی صاحِبْ ذَهَب
بیست سَلّه چِرکْ بُردم تا به شب
حِرصِ تو چون آتش است اَنْدَر جهان
باز کرده هر زَبانه صد دَهان
پیشِ عقلْ این زَر چو سَرگین ناخَوش است
گَرچه چون سَرگینْ فُروغِ آتش است
آفتابی که دَم از آتش زَنَد
چِرکتَر را لایِق آتش کُند
آفتابْ آن سنگ را هم کرد زَر
تا بتونِ حِرص اُفْتَد صد شَرَر
آن کِه گوید مالْ گِرد آوردهام
چیست؟ یعنی چِرْکْ چندین بُردهام
این سُخَن گَرچه که رُسوایی فَزاست
در میانِ تونیانْ زین فَخْرهاست
که تو شش سَلّه کَشیدی تا به شب
من کَشیدم بیست سَلّه بی کُرَب
آن کِه در تون زاد و پاکی را نَدید
بویِ مُشک آرَد بَرو رَنْجی پَدید
که ازو حَمّام تَقْوی روشن است
لیکْ قِسْمِ مُتَّقی زین تون صَفاست
زان کِه در گَرمابه است و در نَقاست
اَغْنیا مانَندهٔ سَرگین کَشان
بَهرِ آتش کردنِ گَرمابه بان
اَنْدَرایشانْ حِرص بِنْهاده خدا
تا بُوَد گَرمابه گرم و با نَوا
تَرکِ این تون گوی و در گَرمابه ران
تَرکِ تون را عینِ آن گَرمابه دان
هرکِه در تون است او چون خادِم است
مَر وِرا که صابِرست و حازِم است
هرکِه در حَمّام شُد سیمایِ او
هست پیدا بر رُخِ زیبایِ او
تونیان را نیز سیما آشِکار
از لباس و از دُخان و از غُبار
وَرْ نَبینی روش بویَش را بِگیر
بو عَصا آمد برایِ هر ضَریر
وَرْ نداری بو دَر آرَش در سُخُن
از حَدیثِ نو بِدانْ رازِ کُهُن
پَس بگوید تونِیی صاحِبْ ذَهَب
بیست سَلّه چِرکْ بُردم تا به شب
حِرصِ تو چون آتش است اَنْدَر جهان
باز کرده هر زَبانه صد دَهان
پیشِ عقلْ این زَر چو سَرگین ناخَوش است
گَرچه چون سَرگینْ فُروغِ آتش است
آفتابی که دَم از آتش زَنَد
چِرکتَر را لایِق آتش کُند
آفتابْ آن سنگ را هم کرد زَر
تا بتونِ حِرص اُفْتَد صد شَرَر
آن کِه گوید مالْ گِرد آوردهام
چیست؟ یعنی چِرْکْ چندین بُردهام
این سُخَن گَرچه که رُسوایی فَزاست
در میانِ تونیانْ زین فَخْرهاست
که تو شش سَلّه کَشیدی تا به شب
من کَشیدم بیست سَلّه بی کُرَب
آن کِه در تون زاد و پاکی را نَدید
بویِ مُشک آرَد بَرو رَنْجی پَدید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹ - غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را
گوهر بعدی:بخش ۱۱ - قصهٔ آن دباغ کی در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.