هوش مصنوعی:
متن داستانی است که در آن داودی قصد ساخت مسجد اقصی را دارد، اما خداوند به او وحی میکند که از این کار دست بردارد، زیرا این کار در تقدیر الهی نیست. داودی از خداوند میپرسد که جرمش چیست و چرا نباید مسجد را بسازد. خداوند پاسخ میدهد که داودی بیگناه است، اما به دلیل آواز و صدای زیبایش، بسیاری از مردم جان خود را از دست دادهاند و خونهای زیادی ریخته شده است. خداوند توضیح میدهد که مغلوب شدن در برابر لطف الهی به معنای از دست دادن اختیار نیست، بلکه به معنای رسیدن به مرحلهای است که فرد از خود فانی شده و در بقای الهی قرار میگیرد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند فنا و بقا در عرفان و بحث دربارهی تقدیر و اختیار ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیهالسلام پیش از سلیمان علیهالسلام بر بنای آن مسجد
چون دَرآمَد عَزْم داودی به تَنگ
که بِسازَد مسجدِ اَقْصی به سنگ
وَحْی کَردَش حَق که تَرکِ این بِخوان
که زِ دَستَت بَرنَیایَد این مَکان
نیست در تَقْدیرِ ما آن که تو این
مَسجدِ اَقْصی بَر آری ای گُزین
گفت جُرمَم چیست ای دانایِ راز
که مرا گویی که مَسجد را مَساز؟
گفت بیجُرمی تو خونها کردهیی
خونِ مَظْلومان به گَردن بُردهیی
که زِ آوازِ تو خَلْقی بیشُمار
جان بِدادَند و شُدند آن را شِکار
خون بَسی رفتهست بر آوازِ تو
بر صدایِ خوبِ جانْپَردازِ تو
گفت مَغْلوبِ تو بودم مَستِ تو
دَستِ من بَر بَسته بود از دَستِ تو
نه که هر مَغْلوبِ شَهْ مَرحوم بود؟
نه که الْمَغْلوبُ کالْمَعْدوم بود؟
گفت این مَغْلوبْ مَعْدومیست کو
جُز به نِسْبَت نیست مَعْدوم اَیْقِنوا
این چُنین مَعْدوم کو از خویش رفت
بهترینِ هستها افتاد و زَفْت
او به نِسْبَت با صفات حَقْ فَناست
در حقیقت در فَنا او را بَقاست
جُمْلهٔ اَرْواح در تَدبیرِ اوست
جُملهٔ اَشْباحْ هم در تیرِ اوست
آن کِه او مَغْلوب اَنْدَر لطفِ ماست
نیست مُضْطَر بلک مُخْتارِ وَلاست
مُنْتَهایِ اِخْتیار آنست خَود
کِاْخْتیارَش گردد این جا مُفْتَقَد
اِخْتیاری را نبودی چاشْنی
گَر نگشتی آخِر او مَحْو از مَنی
در جهان گَر لُقمه و گَر شَربَت است
لَذَّتِ او فَرعِ مَحْوِ لَذَّت است
گرچه از لَذّاتْ بیتاثیر شُد
لَذَّتی بود او و لَذَّتگیر شُد
که بِسازَد مسجدِ اَقْصی به سنگ
وَحْی کَردَش حَق که تَرکِ این بِخوان
که زِ دَستَت بَرنَیایَد این مَکان
نیست در تَقْدیرِ ما آن که تو این
مَسجدِ اَقْصی بَر آری ای گُزین
گفت جُرمَم چیست ای دانایِ راز
که مرا گویی که مَسجد را مَساز؟
گفت بیجُرمی تو خونها کردهیی
خونِ مَظْلومان به گَردن بُردهیی
که زِ آوازِ تو خَلْقی بیشُمار
جان بِدادَند و شُدند آن را شِکار
خون بَسی رفتهست بر آوازِ تو
بر صدایِ خوبِ جانْپَردازِ تو
گفت مَغْلوبِ تو بودم مَستِ تو
دَستِ من بَر بَسته بود از دَستِ تو
نه که هر مَغْلوبِ شَهْ مَرحوم بود؟
نه که الْمَغْلوبُ کالْمَعْدوم بود؟
گفت این مَغْلوبْ مَعْدومیست کو
جُز به نِسْبَت نیست مَعْدوم اَیْقِنوا
این چُنین مَعْدوم کو از خویش رفت
بهترینِ هستها افتاد و زَفْت
او به نِسْبَت با صفات حَقْ فَناست
در حقیقت در فَنا او را بَقاست
جُمْلهٔ اَرْواح در تَدبیرِ اوست
جُملهٔ اَشْباحْ هم در تیرِ اوست
آن کِه او مَغْلوب اَنْدَر لطفِ ماست
نیست مُضْطَر بلک مُخْتارِ وَلاست
مُنْتَهایِ اِخْتیار آنست خَود
کِاْخْتیارَش گردد این جا مُفْتَقَد
اِخْتیاری را نبودی چاشْنی
گَر نگشتی آخِر او مَحْو از مَنی
در جهان گَر لُقمه و گَر شَربَت است
لَذَّتِ او فَرعِ مَحْوِ لَذَّت است
گرچه از لَذّاتْ بیتاثیر شُد
لَذَّتی بود او و لَذَّتگیر شُد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۵ - گفتن آن جهود علی را کرم الله وجهه کی اگر اعتماد داری بر حافظی حق از سر این کوشک خود را در انداز و جواب گفتن امیرالمؤمنین او را
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - شرح انما الممنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهمالسلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.