هوش مصنوعی: این متن داستان یک درویش را روایت می‌کند که در حال حمل هیزم است و از رزق خود راضی است. او با خود فکر می‌کند که اگر رزقش کم شود، باز هم از خداوند سپاسگزار خواهد بود. در ادامه، درویش با شخصی مواجه می‌شود که به نظر می‌رسد از اسرار درونی او آگاه است و با قدرت معنوی خود، هیزم را به زر تبدیل می‌کند. درویش از این اتفاق شگفت‌زده می‌شود و سعی می‌کند از آن شخص سوالاتی بپرسد، اما هیبت او مانع از این کار می‌شود. در پایان، متن به این نکته اشاره می‌کند که نزدیکی به افراد خاص و دریافت لطف الهی، نیازمند توفیق و شایستگی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک فارسی و مفاهیم انتزاعی، نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه است که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

بخش ۲۸ - نیت کردن او کی این زر بدهم بدان هیزم‌کش چون من روزی یافتم به کرامات مشایخ و رنجیدن آن هیزم‌کش از ضمیر و نیت او

آن یکی دَرویش هیزُم می‌کَشید
خسته و مانده زِ بیشه دَر رَسید

پَس بگفتم من زِ روزی فارِغَم
زین سِپَس از بَهرِ رِزْقَم نیست غَم

میوهٔ مَکْروه بر من خوش شُده‌ست
رِزْقِ خاصی جسم را آمد به دَست

چون که من فارغ شُدَسْتم از گِلو
حَبّه‌یی چنداست این بِدْهَم بِدو

بِدْهَم این زَر را بِدین تَکلیف‌کَش
تا دو سه روزک شود از قوتْ خَوش

خود ضَمیرم را هَمی‌دانست او
زان که سَمْعَش داشت نور از شمعِ هو

بود پیشَش سِرِّ هر اندیشه‌یی
چون چراغی در دَرونِ شیشه‌یی

هیچ پنهان می‌نَشُد از وِیْ ضَمیر
بود بر مَضْمونِ دل‌ها او امیر

پَس هَمی مُنْگید با خود زیرِ لب
در جوابِ فِکْرَتَم آن بوالْعَجَب

که چُنین اندیشی از بَهرِ مُلوک
کَیفَ تَلْقَی الرِّزْقَ اِنْ لَمْ یَرْزُقوک

من نمی‌کردم سُخن را فَهْم لیک
بر دِلَم می‌زد عِتابَش نیکْ نیک

سویِ من آمد به هَیبَت هَمچو شیر
تَنگِ هیزُم را زِ خود بِنْهاد زیر

پَرتوِ حالی که او هیزُم نَهاد
لَرزه بر هر هفت عُضوِ من فُتاد

گفت یا رَب گَر ترا خاصان هَی‌اَند
که مُبارک‌دَعوت و فَرُّخ‌پَی‌اَند

لُطفِ تو خواهم که میناگَر شود
این زمانْ این تَنگِ هیزُم زَر شود

در زمان دیدم که زَر شد هیزُمَش
هَمچو آتش بر زمین می‌تافت خَوش

من در آن بی‌خود شُدم تا دیرگَهْ
چون که با خویش آمدم من از وَلَهْ

بَعد از آن گفت ای خداگَر آن کِبار
بَسْ غَیورَند و گُریزان زِ اشْتِهار

باز این را بَندِ هیزُم ساز زود
بی‌تَوَقُّف هم بر آن حالی که بود

در زمان هیزُم شُد آن اَغْصان زَر
مَست شُد در کارِ او عقل و نَظَر

بَعد از آن برداشت هیزُم را و رفت
سویِ شهر از پیشِ من او تیز و تَفْت

خواستم تا در پِیِ آن شَهْ رَوَم
پُرسَم از وِیْ مُشکلات و بِشْنَوم

بَسته کرد آن هَیبَتِ او مَر مرا
پیشِ خاصان رَهْ نباشد عامه را

وَرْ کسی را رَهْ شود گو سَر فَشان
کان بُوَد از رَحمَت و از جَذْبَشان

پَس غَنیمَت دار آن توفیق را
چون بیابی صُحبَتِ صِدّیق را

نه چو آن اَبْلَه که یابَد قُربِ شاه
سَهْل و آسان دَر فُتَد آن دَم زِ راه

چون زِ قُربانی دَهَنْدَش بیش‌تَر
پَس بگوید رانِ گاواست این مگر؟

نیست این از رانِ گاو ای مُفْتَری
رانِ گاوت می‌نِمایَد از خَری

بَذْل شاهانه‌ست این بی رِشْوَتی
بَخشِشِ مَحْض است این از رَحمَتی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بی‌مشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوه‌های تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - تحریض سلیمان علیه‌السلام مر رسولان را بر تعجیل به هجرت بلقیس بهر ایمان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.