هوش مصنوعی:
شاعر در این متن به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و درد و رنج عشق را بیان مینماید. او از نبود معشوق و تنهایی خود شکایت دارد و امید به وصال را نیز مطرح میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و احساسی دارد.
شمارهٔ ۸۴
گل همچو رویت زیبا نباشد
نرگس چو چشمت رعنا نباشد
دردی چو دردم مشکل نیابی
حالی چو حالم رسوا نباشد
بیمار خود را هم پرسشی کن
کاحوال عالم پیدا نباشد
مانند اشکم باران نبارد
چون سیل چشمم دریا نباشد
گفتی که وصلم فردا بیابی
امروز خواهم فردا نباشد
احوال خود را پیش که گویم
چون با تو گفتن یارا نباشد
از غم جلال است افتاده تا تو
دستش نگیری بر پا نباشد
نرگس چو چشمت رعنا نباشد
دردی چو دردم مشکل نیابی
حالی چو حالم رسوا نباشد
بیمار خود را هم پرسشی کن
کاحوال عالم پیدا نباشد
مانند اشکم باران نبارد
چون سیل چشمم دریا نباشد
گفتی که وصلم فردا بیابی
امروز خواهم فردا نباشد
احوال خود را پیش که گویم
چون با تو گفتن یارا نباشد
از غم جلال است افتاده تا تو
دستش نگیری بر پا نباشد
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.