۱۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴

گل همچو رویت زیبا نباشد
نرگس چو چشمت رعنا نباشد

دردی چو دردم مشکل نیابی
حالی چو حالم رسوا نباشد

بیمار خود را هم پرسشی کن
کاحوال عالم پیدا نباشد

مانند اشکم باران نبارد
چون سیل چشمم دریا نباشد

گفتی که وصلم فردا بیابی
امروز خواهم فردا نباشد

احوال خود را پیش که گویم
چون با تو گفتن یارا نباشد

از غم جلال است افتاده تا تو
دستش نگیری بر پا نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.