۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹

تشنه گشتم به راه کعبه شبی
قحط بود آب و من بترسیدم

رهبری را که بود نام عماد
از همه رهبرانش بگزیدم

پیشش افکندم و من از پی او
راست مانند باد پوییدم

شب تاریک راهبر گم شد
من به تنها بسی بگردیدم

ناگهان بر کناره درّه
چشمه آب و راهبر دیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸ - کمال
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.