۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

منم که وصف تو آرایش بیان من است
حلاوت سخنت قوت زبان من است

سراغ منزلم از گلستان چه می‌پرسی
بلند شعله ز هرجا شد آشیان من است

شهید عشق تو جاوید زنده می‌ماند
نسازم ار به فدای تو جان زیان من است

ز آتشی که مرا در دل است بعد وفات
چراغ روی مزار من استخوان من است

کند گر آب مثال من آب آینه را
غبار خاطر من جسم ناتوان من است

به درگه تو برآورده‌ام کف حاجات
که آستان عزیز تو آسمان من است

یکی است نور درون و برون من قصاب
چو شمع آنچه به دل هست در زبان من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.