۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴

مبین به عارض آن سبز گندمین گستاخ
مشو به خرمن فردوس خوشه‌چین گستاخ

غبار هستی افتاده عزیزان است
ز روی کبر منه پای بر زمین گستاخ

تلاش وصل نمودن کمال بی‌ادبی است
مباش ای دل بی‌تاب این‌چنین گستاخ

برابر است به کیخسروی روی زمین
به آستانه این در منه جبین گستاخ

غلامی‌اش نبود کار هر کسی قصاب
چرا تو کنده‌ای (العبد) در نگین گستاخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.