هوش مصنوعی:
این متن به بررسی مفهوم عمر و مرگ از دیدگاه عرفانی و اخلاقی میپردازد. در آن، عمر بیتوبه و دوری از خداوند به عنوان عمری بیثمر و ناپایدار توصیف میشود. همچنین، عمر در قرب خداوند و پرورش جان به عنوان عمری خوش و ارزشمند معرفی میگردد. متن با اشاره به داستان ابلیس و درخواست عمر طولانی از خداوند، به نقد عمری که صرفاً برای دوری از حق و غرق در بیگانگی سپری میشود، میپردازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم فلسفی و دینی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده در متن، فهم آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میکند.
بخش ۳۶ - صفت کشتن خلیل علیهالسلام زاغ را کی آن اشارت به قمع کدام صفت بود از صفات مذمومهٔ مهلکه در مرید
این سُخَن را نیست پایان و فَراغ
ای خَلیلِ حَق چرا کُشتی تو زاغ؟
بَهْرِ فرمان حِکْمَتِ فرمان چه بود؟
اندکی زَاسْرارِ آن باید نِمود
کاغْ کاغ و نَعْرهٔ زاغِ سیاه
دایِما باشد بَدَن را عُمرخواه
هَمْچو اِبْلیس از خدایِ پاکِ فَرد
تا قیامت عُمرِ تَنْ دَرخواست کرد
گفت اَنْظِرْنی اِلی یَوْمِ اَلْجَزا
کاشکی گفتی که تُبْنا رَبَّنا
عُمرِ بی توبه همه جان کَندن است
مرگِ حاضِرْ غایِب از حَق بودن است
عُمر و مرگْ این هر دو با حَقْ خَوش بُوَد
بیخدا آبِ حَیاتْ آتَش بُوَد
آن هم از تاثیرِ لَعْنَت بود کو
در چُنان حَضرت هَمیشُد عُمرجو
از خدا غیرِ خدا را خواستن
ظَنّ اَفْزونیست و کُلّی کاستن
خاصه عُمری غَرقْ در بیگانگی
در حُضورِ شیرْ روبَهشانِگی
عُمر بیشَم دِهْ که تا پَستَر رَوَم
مَهْلَم اَفْزون کُن که تا کمتر شَوَم
تا که لَعْنَت را نِشانه او بَوَد
بَد کسی باشد که لَعْنَتجو بُوَد
عُمرْ خوش در قُربْ جانْ پَروردَن است
عُمرِ زاغ از بَهْرِ سَرگین خوردن است
عُمرْ بیشَم دِهْ که تا گُه میخورَم
دایم اینَم دِهْ که بَس بَدگوهرَم
گرنه گُه خوار است آن گَنْدهدَهان
گویدی کَزْ خویِ زاغَم وا رَهان
ای خَلیلِ حَق چرا کُشتی تو زاغ؟
بَهْرِ فرمان حِکْمَتِ فرمان چه بود؟
اندکی زَاسْرارِ آن باید نِمود
کاغْ کاغ و نَعْرهٔ زاغِ سیاه
دایِما باشد بَدَن را عُمرخواه
هَمْچو اِبْلیس از خدایِ پاکِ فَرد
تا قیامت عُمرِ تَنْ دَرخواست کرد
گفت اَنْظِرْنی اِلی یَوْمِ اَلْجَزا
کاشکی گفتی که تُبْنا رَبَّنا
عُمرِ بی توبه همه جان کَندن است
مرگِ حاضِرْ غایِب از حَق بودن است
عُمر و مرگْ این هر دو با حَقْ خَوش بُوَد
بیخدا آبِ حَیاتْ آتَش بُوَد
آن هم از تاثیرِ لَعْنَت بود کو
در چُنان حَضرت هَمیشُد عُمرجو
از خدا غیرِ خدا را خواستن
ظَنّ اَفْزونیست و کُلّی کاستن
خاصه عُمری غَرقْ در بیگانگی
در حُضورِ شیرْ روبَهشانِگی
عُمر بیشَم دِهْ که تا پَستَر رَوَم
مَهْلَم اَفْزون کُن که تا کمتر شَوَم
تا که لَعْنَت را نِشانه او بَوَد
بَد کسی باشد که لَعْنَتجو بُوَد
عُمرْ خوش در قُربْ جانْ پَروردَن است
عُمرِ زاغ از بَهْرِ سَرگین خوردن است
عُمرْ بیشَم دِهْ که تا گُه میخورَم
دایم اینَم دِهْ که بَس بَدگوهرَم
گرنه گُه خوار است آن گَنْدهدَهان
گویدی کَزْ خویِ زاغَم وا رَهان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
۱۱۳۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۳۵ - در بیان آنک ما سوی الله هر چیزی آکل و ماکولست همچون آن مرغی کی قصد صید ملخ میکرد و به صید ملخ مشغول میبود و غافل بود از باز گرسنه کی از پس قفای او قصد صید او داشت اکنون ای آدمی صیاد آکل از صیاد و آکل خود آمن مباش اگر چه نمیبینیش به نظر چشم به نظر دلیل و عبرتش میبین تا چشم نیز باز شدن
گوهر بعدی:بخش ۳۷ - مناجات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.