هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دل‌ربایی معشوق و دوری از خود و جهان می‌گوید، اما با وجود رنج‌ها، عشق را پاک و روشنگر می‌داند. او از سوختن در آتش عشق و تبدیل شدن به موجودی سبک‌روح مانند پروانه سخن می‌گوید و در نهایت اشاره می‌کند که تنها با گذشتن از جان می‌توان به معشوق رسید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها مانند سوختن در آتش عشق یا گذشتن از جان نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۰

نگاهم چون دچار عارض آن دل‌ربا گردد
حیا از هر دو جانب سدّ راه مدعا گردد

ز خود محروم و از خلق جهان بیگانه می‌ماند
کسی چون آشنای آن بت دیرآشنا گردد

ز زنگ کینه صیقل داده‌ام دل را و می‌دانم
که این آیینه چون روشن شود گیتی‌نما گردد

ز نار عشق از بس استخوانم سوخت می‌دانم
که آخر پیکرم مردود درگاه هما گردد

عبیر‌آلود دیگر از سر کوی که می‌آید
که می‌خواهد غبارم باز بر گرد صبا گردد

تواند جان‌فشانی کرد پیش شمع رخسارش
سبک‌روحی که چون پروانه بی ‌برگ و نوا گردد

ز جان گر بگذرد واصل به جانان می‌تواند شد
به مطلب می‌رسد قصاب اگر بی‌مدعا گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.