هوش مصنوعی: متن بالا به موضوع وحی و نبوت می‌پردازد و از طریق تمثیل‌هایی مانند زنبور عسل و کوثر، اهمیت وحی و نقش پیامبران را در هدایت انسان‌ها بیان می‌کند. همچنین، به مخاطب توصیه می‌کند که از دشمنان حق دوری کند و به سوی خداوند گرایش پیدا کند. در نهایت، متن تأکید می‌کند که تنها با پیروی از راه حق و دوری از گمراهی می‌توان به سعادت رسید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق دینی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تمثیل‌ها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

بخش ۵۵ - پرسیدن آن پادشاه از آن مدعی نبوت کی آنک رسول راستین باشد و ثابت شود با او چه باشد کی کسی را بخشد یا به صحبت و خدمت او چه بخشش یابند غیر نصیحت به زبان کی می‌گوید

شاه پُرسیدَش که باری وَحْی چیست؟
یا چه حاصل دارد آن کَسْ کو نَبی‌ست؟

گفت خود آن چیست کِشْ حاصِل نَشُد؟
یا چه دولَت مانْد کو واصِل نَشُد؟

گیرَم این وَحْیِ نَبی گَنْجور نیست
هم کَم از وَحْیِ دلِ زنبور نیست

چون که اَوْ حَی الرَّبْ اِلَی النَّحْل آمده‌ست
خانهٔ وَحْیَش پُر از حَلْوا شُده‌ست

او به نورِ وَحْیِ حَقْ عزَّوجَل
کرد عالَم را پُر از شمع و عَسَل

این که کَر|َّمْناست و بالا می‌رَوَد
وَحْیَش از زنبورْ کمتر کِی بُوَد؟

نه تو اَعْطَیْناکَ کَوْثَر خوانده‌‌یی؟
پَس چرا خُشکیّ و تشنه مانده‌‌یی؟

یا مگر فرعونی و کَوْثَر چو نیل
بر تو خون گشته‌ست و ناخوش ای عَلیل؟

توبه کُن بیزار شو از هر عَدو
کو ندارد آبِ کوثَر در گِلو

هر کِه را دیدی زِ کوثَر سُرخ‌رو
او مُحَمّدخوست با او گیر خو

تا اَحَبَّ لِلَهْ آیی در حِساب
کَزْ درختِ اَحمَدی با اوست سیب

هر کِه را دیدی زِ کوثر خُشکْ لب
دُشمَنَش می‌دار هَمچون مرگ و تَب

گَر چه بابای تواست و مامِ تو
کو حقیقت هست خون‌آشامِ تو

از خَلیلِ حَقْ بیاموز این سِیَر
که شُد او بیزار اَوَّل از پِدَر

تا که اَبْغَضْ لِلهْ آیی پیش حَقْ
تا نگیرد بر تو رَشکِ عشقْ دَق

تا نَخوانی لا وَالَّا اللهْ را
دَرنیابی مَنْهَجِ این راه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۴ - مناجات
گوهر بعدی:بخش ۵۶ - داستان آن عاشق کی با معشوق خود برمی‌شمرد خدمتها و وفاهای خود را و شبهای دراز تتجافی جنوبهم عن المضاجع را و بی‌نوایی و جگر تشنگی روزهای دراز را و می‌گفت کی من جزین خدمت نمی‌دانم اگر خدمت دیگر هست مرا ارشاد کن کی هر چه فرمایی منقادم اگر در آتش رفتن است چون خلیل علیه‌السلام و اگر در دهان نهنگ دریا فتادنست چون یونس علیه‌السلام و اگر هفتاد بار کشته شدن است چون جرجیس علیه‌السلام و اگر از گریه نابینا شدن است چون شعیب علیه‌السلام و وفا و جانبازی انبیا را علیهم‌السلام شمار نیست و جواب گفتن معشوق او را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.