۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲ - فی رثاء ابی الفضل العباس سلام الله علیه

برادر چه آخر ترا بر سر آمد
که سرو بلند تو از پا در آمد

چه شد نخل طوبی مثال قدت را
که یکباره بی شاخ و برگ و بر آمد

چه از تیشۀ این ستم پیشه مردم
بشاخ گل و نو نهال تر آمد

دریغا که آئینۀ حق نما را
بسی زنگ خون بر رخ انور آمد

چه خورشید خاور بخون شد شناور
مهی کز فروغ رخش خاور آمد

ندانم که ماه بنی هاشمی را
چه بر سر از این قوم بد اختر آمد

ز سیردار رحمت سری دید زحمت
که تاج سر هر بلند افسر آمد

دریغا که عنقاء قاف قدم را
خدنگ مخالف ببال و پر آمد

دو دستی جدا شد ز یکتاپرستی
که صورتگر نقش هر گوهر آمد

کفی از محیط سخاوت جدا شد
که قلزم در او از کفی کمتر آمد

دریغا که دریا دلی ز آب دریا
برون با درونی پر از اخگر آمد

عجب درّ یکدانۀ خشگ لعلی
ز دریا برون با دو چشم تر آمد

ز سوز عطش بود دریای آتش
دهانی که سرچشمۀ کوثر آمد

دریغا که آن رایت نصرت آیت
نگون سر ز بیداد یکصرصر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - فی مدح ابی الفضل العباس و رثائه سلام الله علیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی الفضل العباس سلام الله علیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.