۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴ - فی لسان ام الرضیع سلام الله علیهما

سبزۀ دامن من، تازه گل احمر من
تشنه لب اصغر من

رفت افروخته دل سوخته جان از بر من
کودک گلبر من

گل نورستۀ شاداب چرا پژمرده
وز چه رو افسرده

بوستان خرم و خشکیده نهال تر من
شاخ طوبی بر من

غنچۀ بسته دهن باز شد از خار خدنگ
خنده زد با دل تنگ

برد یکباره قرار از دل و هوش از سر من
روح از پیکر من

کودک من که در آغوش پدر رفت برون
آمد آغشته بخون

در حجاب شفق افتاده مه انور من
آه از اختر من

دُر یکدانۀ شاداب عقیق آسا شد
گوهری والا شد

چرخ، یاقوت روان ریخته در ساغر من
از دو چشم تر من

کودک من چه گل نسترن از باغ گذشت
ارغوانی برگشت

چرخ نیلوفری از گلشن فرخ فر من
برد بار و بر من

طائر سدره نشین از چه زمین گیر شده
هدف تیر شده

شده دست ستم حرمله غارتگر من
ریخت بال و پر من

ای همای ازل ای هدهد اقلیم الست
که ترا بال شکست

تا ابد داغ غمت بر دل غم پرور من
دل پر اخگر من

از کمانخانۀ تقدیر ترا تیر آمد
بمن پیر آمد

وای بر این دل بیمار و تن لاغر من
زانچه آمد سر من

سینۀ غمزده ام تا که ترا مأوا بود
سینۀ سینا بود

ای دریغا چه شد آن جلوۀ خوش منظر من
نیر اکبر من

از زلال لب شیرین تو دور افتادم
تا بگور افتادم

خضر حاشا که بدین چشمه شود رهبر من
ای لبت کوثر من

شیرۀ جان من! از شیر مگر سیر شدی
یا گلو گیر شدی

خاک بر فرق من و شیر من و شکر من
ای سر و سرور من

بلبل خوش سخنم طوطی شیرین دهنم
نغمه ای زن که منم

ورنه این سان که تو باز آمده ای از در من
نشود باور من

نازنین حلق تو گر تشنه و بی شیر نبود
لایق تیر نبود

بستان داد من از حرمله ای داور من
که توئی یاور من

تو ز کف رفتی و افتاد مرا پایۀ عمر
رفت سرمایۀ عمر

زیب دوش و بر من رفت وز روز مور من
صدف گوهر من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - فی رثاء الرضیع عن لسان امه علیهما السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.