هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر با زبانی پراحساس و استعاری، از معشوق یا وجود مقدسی دعوت میکند تا ظهور کند و تاریکیهای زندگی را به نور تبدیل کند. شاعر از رنجها و نادانیهای خود میگوید و از معشوق میخواهد که به او علم و ادب بیاموزد و زندگیاش را نورانی کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و استعاری است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و پیچیدهتر، مناسب مخاطبان با سطح درک و تجربهٔ بیشتر است.
شمارهٔ ۱
ای شمع جهان افروز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
ای مهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا
ای طائر سعد فرخ رخ
امروز تویی فیروز بیا
روزم از شب تیره تر است
ای خود شب ما را روز بیا
ما دیده به راه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا
عمریست گذشته به نادانی
ای علم و ادب آموز بیا
شد گلشن عمر خزان از غم
ای باد خوش نوروز بیا
من مفتقر رنجور توام
تا جان به لب است هنوز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
ای مهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا
ای طائر سعد فرخ رخ
امروز تویی فیروز بیا
روزم از شب تیره تر است
ای خود شب ما را روز بیا
ما دیده به راه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا
عمریست گذشته به نادانی
ای علم و ادب آموز بیا
شد گلشن عمر خزان از غم
ای باد خوش نوروز بیا
من مفتقر رنجور توام
تا جان به لب است هنوز بیا
وزن: متفاعلتن متفاعلتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.